نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ليلي و مجنون نظامي
در
حلقه کعبه کن دست
کز حلقه غم بدو توان رست
رحمت کن و
در
پناهم آور
زين شيفتگي به راهم آور
از جاي چو مار حلقه برجست
در
حلقه زلف کعبه زد دست
کاين سلسله اي که بند بشکست
چون حلقه کعبه ديد
در
دست
هر نيک و بدي کزو شنيدند
در
نيک و بدي زبان کشيدند
در
حله ما ز راه افسوس
گه رقص کند گهي زمين بوس
در
هر غزلي که مي سرايد
صد پرده دري همي نمايد
حلوا که طعام نوش بهر است
در
هيضه خوري به جاي زهر است
در
جستن گنج رنج مي برد
بي آنکه رهي به گنج مي برد
مرد گذرنده چون
در
او ديد
شکلي و شمايلي نکو ديد
مي گشت چو ديو گرد هر غار
ديوانه خويش
در
طلب کار
از باده بيخودي چنان مست
کاگه نه که
در
جهان کسي هست
مجنون چو صلابت پدر ديد
در
پاي پدر چو سايه غلتيد
چون خواهم چون که
در
چنين روز
چشم تو ببيندم بدين روز
از کار شدي چه کارت افتاد
در
ديده کدام خارت افتاد
جاني و عزيزتر ز جاني
در
خانه بمان که خان و ماني
مستيز که شحنه
در
کمين است
زنجير مبر که آهنين است
ليکن چه کنم من سيه روي
کافتاده بخودنيم
در
اين کوي
سايه نه به خود فتاد
در
چاه
بر اوج به خويشتن نشد ماه
گر دست رسي بدي
در
اين راه
من بودمي آفتاب يا ماه
در
عشق چه جاي بيم تيغ است
تيغ از سر عاشقان دريغ است
چون ماه من اوفتاد
در
ميغ
دارم سر تيغ کو سر تيغ
روزي دو سه
در
شکنجه مي زيست
زانگونه که هر که ديد بگريست
پس پرده دريد و آه برداشت
سوي
در
و دشت راه برداشت
بردند به تحفه ها
در
آفاق
زان غنيه غني شدند عشاق
از جادوئي که
در
نظر داشت
صد ملک بنيم غمزه برداشت
چاه زنخش که سر گشاده
صد دل به غلط
در
او فتاده
زلفش رسني فکنده
در
راه
تا هر که فتد برآرد از چاه
در
پرده که راه بود بسته
مي بود چو پرده بر شکسته
مي سوخت به آتش جدائي
نه دود
در
او نه روشنائي
در
جستن نور چشمه ماه
چون چشمه بمانده چشم بر راه
بادي که ز نجد بردميدي
جز بوي وفا
در
او نديدي
ناسفته دري و
در
همي سفت
چون خود همه بيت بکر مي گفت
بيتي که ز حسب حال مجنون
خواندي به مثل چو
در
مکنون
آن رقعه کسي که بر گرفتي
برخواندي و رقص
در
گرفتي
سوسن نه زبان که تيغ
در
بر
ني ني غلطم که تيغ بر سر
در
حلقه آن بتان چون حور
مي رفت چنانکه چشم به دور
تا سبزه باغ را به بيند
در
سايه سرخ گل نشيند
از حله به حله نخل گاهش
در
باغ ارم گشاده راهش
با سرو بنان لاله رخسار
آمد به نشاط و خنده
در
کار
مادر ز پي عروس ناکام
سرگشته شده چو مرغ
در
دام
ليلي که چو گنج شد حصاري
مي بود چو ماه
در
عماري
دلتنگ چنانکه بود مي زيست
بي تنگ دلي به عشق
در
کيست
شخصي هنري به سنگ و سايه
در
چشم عرب بلند پايه
از ديدن آن چراغ تابان
در
چاره چو باد شد شتابان
آگه نه که گرچه گنج بازد
با باد چراغ
در
نسازد
مه را نگرفت کس
در
آغوش
اين نکته مگر شدش فراموش
هم مادر و هم پدر نشستند
واميد
در
آن حديث بستند
تا غنچه گل شکفته گردد
خار از
در
باغ رفته گردد
از پرده نام و ننگ رفته
در
پرده ناي و چنگ رفته
صفحه قبل
1
...
2560
2561
2562
2563
2564
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن