167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان سيف فرغاني

  • ز بوستان جمال تو در سفال جهان
    سپر غميست ملون بهار ريحاني
  • من از تعصب دين دشمن ترا کافر
    بگويم و نکند رخنه در مسلماني
  • هواي چون تو پري روي در سر چو مني
    بدست ديو بود خاتم سليماني
  • دل ز روزن چو گرد بيرون شد
    کو چو باد اندر آمد از در من
  • ز ابروي چون کمان خدنگ مژه
    راست چون کرد در برابر من
  • خامي من نگر که در هوست
    ديگ سوداست کاسه سر من
  • همچو آتش هرآنچه ديد بسوخت
    عود غم در دل چو مجمر من
  • گوييا چون بريشم چنگست
    هر رگي بهر ناله در بر من
  • شبي در خلوت وصلت چو بخت خود همي خفتم
    اگر اقبال بنهادي ز زانوي تو بالينم
  • دلم ببريد چون فرهاد عمري کوه اندوهت
    مکن اي خسرو خوبان طمع در جان شيرينم
  • در عروسي جمال تو نمي دانم کس
    که ز پيرايه سوداي تو عاطل برود
  • خاک کويت همه گل گشت زآب چشمم
    چون گران بار جفاهاي تو در گل برود
  • چه پوشي آتش عشقش بدامن
    چه مي داري نهان در آستين شمع
  • ايا خورشيد پيش نور رويت
    چو پيش حور در خلد برين شمع
  • چراغ آسمان آنگه دهد نور
    که رويت برفروزد در زمين شمع
  • سزد که صبر کنم بر فراق دلبر خويش
    ازآنکه وصلش ما را نديد در خور خويش
  • چو شود کز سر جرمم بکرم برخيزي
    وز گناهي که از آن در خطرم برخيزي
  • نشوي عاشق ثابت قدم ار همچون موي
    در قفا تيغ زنندت ز سرم برخيزي
  • من در افتاده بتو و تو بمن مي گويي
    کاي مگس وقت نشد کز شکرم برخيزي؟
  • خشک جاني که مرا هست بقوال دهم
    در سماع ار بغزلهاي ترم برخيزي
  • کرمت دوش مرا گفت نمي خواهم من
    کز در او چو گدايان بدرم برخيزي
  • اي نو عروس حسن ترا آفتاب روي
    مه را ز شرم عارض تو در نقاب روي
  • با ماه عارضت پس ازين آفتاب را
    مانند سيل تيره نمايد در آب روي
  • زلف تو آفتاب رخت را حجاب شد
    خورشيد را ز ابر بود در حجاب روي
  • اگر نقاب براندازي از جمال بشب
    چراغ مرده ز شمع رخ تو در گيرد