نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.
ديوان سيف فرغاني
فاخته گر
در
چمن ذکر تو گويد بصوت
شاخ شود پاي کوب برگ شود دست زن
خرم دل بهشتي و خوش عالمي بهشت
گر
در
بهشت حور باين رنگ و بو بود
دلم بوسه زآن لعل نوشين خوهد
وگر
در
بها دنيي و دين خوهد
کند عاشق اندر دو عالم مقام
اگر
در
لحد مرده بالين خوهد
بماکي
در
آويزد اي دوست عشق
که شاهست و هم خانه فرزين خوهد
در
کون و مکانت مي نجويم
کآن حضرت ازين و آن برونست
هر حلقه که ذکر تو
در
آن نيست
سيف تو از آن ميان برونست
اي توانگر که چو درويش گدايي کردند
پادشاهان همه
در
نوبت سلطاني تو
جاي جان
در
تن خود بينم اگر يابد نور
چشم معني من از صورت روحاني تو
گر ببينم همه اجزاي جهانرا يک يک
در
دو عالم نبود هيچ کسي ثاني تو
در
ره معني ميسر کشتگان عشق راست
زيستن بي زحمت صورت بجان نيستي
هرچه هست اندر جهان گر دشمنت باشد، مخور
از حوادث غم، چو هستي
در
امان نيستي
معتبر باشد ازيشان نزد جانان بذل جان
چون سخا
در
فقر و جود اندر زمان نيستي
آن حلاوت که
در
لبست او را
اگر اندر لبان من باشد
بگزارم خراج هر دو جهان
اگر او
در
ضمان من باشد
خويشتن را بجان زيان کنم ار
سود او
در
زيان من باشد
اثر گر باز گيرد عشقت از خلق
سراسر نيست گردد
در
جهان هست
غمت با سيف فرغاني شبي گفت
مرا خود با تو چيزي
در
ميان هست
تو آن مهي که ترا گفت سيف فرغاني
حديث يا شکرست آن که
در
دهان داري
در
نرد هوس خوبان بسيار مرا بردند
تا عشق تو مي بازم خود هيچ نمي دانم
چون پاي فراغت را
در
دامن صبر آرم
تا دست غمت نبود کوته ز گريبانم
در
کارگه وصلت گر نيست مرا کاري
هم دولت من روزي کاري بکند دانم
گرچه
در
دست من از ملک جهان چيزي نيست
دلبري هست که از حسن جهاني دارد
در
خطبه وصفش ار خطايي رفت
عقل از چه مرا بدان خجل دارد
در
جامع تن که منبر روح است
شمشير زبان خطيب دل دارد
صفحه قبل
1
...
2557
2558
2559
2560
2561
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن