167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان سيف فرغاني

  • سنت عشقست برين در دعا
    گفتن و دشنام شنيدن ز يار
  • شمع وصلت کرده روشن روز چندين خفته را
    در شب تاريک هجرت مانده بيداران دريغ
  • من باقبالي برين در دارم آبي ورنه داشت
    خاک اين درگاه را دولت ز بسياران دريغ
  • هرکه بيند با رقيبان مر ترا گويد همي
    هستي اي گنج گهر در صحبت ماران دريغ
  • اي خريداران رويت عاشقان جان فروش
    شور در مردم فتاد از عشق رويت رو بپوش
  • آفتاب گرم رورا کآسمانها در قفاست
    گر مدد زآن رخ نباشد يخ بگيرد آب روش
  • با آنک اهل مدرسه لالند ازين حديث
    آنجا چو نيک در نگري قيل و قال تست
  • سيف اردرين طريق کمالي نيافتي
    در خويشتن تصور نقصان کمال تست
  • ملکم اگر جهان بود ترک کنم براي تو
    اسبم اگر فلک بود در پي تو دوانمش
  • دگري گفت قدم در نه و انديشه مکن
    اندرين بحر که اين بحر گهرها دارد
  • گر چه در صف غلامان تو دارم کاري
    شاخ دولت بجز اين ميوه ثمرها دارد
  • سيف فرغاني اگر مرد بود بنشيند
    پس هر پرده که در پيش سقرها دارد
  • دل بخونابه اشک از مژه پيدا آورد
    آنچه در مخزن جان داشت نهان از چشمش
  • گرچه مملوکست چون منظور سلطاني شود
    کوس محمودي زند در صف محبوبان اياز
  • مفلسي را شاهدي چون پادشاهي ميهمان
    بي دلي را دلبري همچون گلستان در کنار
  • دوست را با سيف فرغاني هرآن کو ديد گفت
    کان مرواريد دارد بحر عمان در کنار
  • همچو بازان نخورم گوشت ز دست شاهان
    استخوان مي طلبم همچو سگان از در تو
  • نيست با عز تو در کوي تو درويشي عار
    هست از بند غلامي تو آزادي ذل
  • عجمي وار مرا سلسله در گردن کرد
    هندوي زلف تو اي ترک تتاري کاکل
  • سيف فرغاني در زمره عشاق تو نيست
    اسب شطرنج بميدان نرود با دلدل
  • روضه مأوي نمي خواهند و نخلستان خلد
    بينواياني که در کوي تو مأوي کرده اند
  • زآه عشاق تو مرده زنده مي گردد مگر
    تعبيه در وي دم احياي عيسي کرده اند
  • ز وصل شاهد گل گشت ناله بلبل
    چو در فراق تو اشعار من بدلسوزي
  • چو هست در حق من اقتضاي راي تو بد
    مگر که بخت منت مي کند بدآموزي
  • در مکه گر قريش ترا قصد کرده اند
    يک شهر چون مدينه پرانصار از آن تست