167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

ديوان سيف فرغاني

  • ببوسه وعده يي کردي برآمد سالها تا من
    ببوي آن شکرجاني چو طوطي در قفس دارم
  • در چنين محراب گه با شعر تحت المنبري
    سيف فرغاني نزيبد اين جماعت را امام
  • سيف فرغاني براي طعمه طفلان راه
    مادر طبع کسي اين شير در پستان نداشت
  • نه من يک شاعرم در وصف رويت
    که تنها مي کنم مدحت سرايي
  • در شب هجرت ببينم روز وصلت را بخواب
    گر تواند بخت خواب آلود من بيدار شد
  • سازها دارند مردم مختلف بهر طرب
    ليک از آنها در خوش آوازي يکي چون چنگ نيست
  • در بر مطرب ما مي شنود گوش رباب
    ناله عشق تو زابريشم چنگ ناهيد
  • اين صحيح است که در هر دهني از عشقت
    ما حديثيم وليکن بتو داريم اسنيد
  • هرکه در سايه تو باشد نيست
    روز او را بآفتاب نياز
  • هرکه را عشق تو طهارت داد
    در دو عالم نيافت جاي نماز
  • عشق تو در درون ما ازليست
    ما نه اکنون همي کنيم آغاز
  • عشق بر من ببست راه وصال
    شير بر سگ نمي کند در باز
  • هرکه از بهر تو نگفت سخن
    سخنش در حقيقت است مجاز
  • همين که در تو اثر کرد شرم عثماني
    شود زرنگ دو رخ چهره تو ذوالنورين
  • هماي وصل توام سايه بر سر اندازد
    رقيب ار نبود در ميان غراب البين
  • گهرفشان کن بر دوست سيف فرغاني
    که هست طبع و دلت در نظم را بحرين
  • بدانک در دو جهان کعبه دل عشاق
    بدوست فخر کند چون بمصطفي حرمين
  • بکوي عشق وطن ساز و رخت آنجا نه
    که دلگشاتر از آن جاي نيست در کونين
  • خورشيد رخي و يک جهان خلق
    چون سايه ترا فتاده در پي
  • وصف تو ز طبع من عجب نيست
    چون در ز صدف چو شکر از ني
  • مشتاق وصلت اي جان دل در جهان نبندد
    انگشتري جم را زآهن نگين نباشد
  • ما را بتست نسبت و همچون تو نيستيم
    گل رنگ دارد و نبود در گلاب رنگ
  • تا چه معنيست در آن روي جهان آرايش
    که دلم برد بدان صورت جان افزايش
  • چون مرا در هجر تو شب خواب نيست
    روز وصلت چون توان ديدن بخواب
  • مهي که شب همه بر روزن تو دارد چشم
    چو آفتاب ترا از شکاف در ديده