نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان سيف فرغاني
در
خانه دل ز دست عشقت
غم بر سر يکدگر نهاده است
عاشق چه کند چو اندرين ره
از بهر تو پاي
در
نهاده است
از بهر مراد دل درين راه
جا نيست که
در
خطر نهاده است
عاشق سر خدمتي عجب نيست
در
پاي رقيب اگر نهاده است
رويت که بنور او توان ديد
ارواح که
در
صور نهاده است
خورشيد و مهت نمي توان گفت
در
من خرد اين قدر نهاده است
چرا غم که بي روغنم مرگ باشد
و گر روغنم
در
فزايي بميرم
زدم بر سر شمع خود را و گفتم
چو پروانه
در
روشنايي بميرم
مرا گر ز وصل آن ميسر نگردد
که
در
مسند پادشايي بميرم
نرگس يعقوب ديده از گل و بلبل بديد
حسن يوسف باهم و مهر زليخا
در
بهار
سيف فرغاني درين وقتت بسي ابرام کرد
باغ را از بلبل افزونست غوغا
در
بهار
در
فراق تو اي پسر هستم
همچو يوسف که از پدر دور است
قصه دريا و
در
شد پايمال
چون گهر کان صفا بر دست بست
جان من بي تو ز تن
در
زحمتست
رنج يوسف از برادر مي کشد
بر سر کويت ز عزت آفتاب
خاک را چون سايه
در
بر مي کشد
در
ره عشقت ترازو دار چرخ
مفلسي را همچو زر بر مي کشد
سيف فرغاني سخنها گفت ليک
محرمي چون نيست دم
در
مي کشد
در
سخن دلرا مدد از روي تست
معدن از خورشيد گوهر مي کشد
ز سوز عشق تو
در
سينه چو کوره من
دلم گرفت حرارت چو آهن از آتش
نبود ايمن از آفات،
در
گريخت بعشق
نديده ام که کند عود مأمن از آتش
چو ماه اشرقت الارض بر جهان تابد
در
آسمان و زمين نور و نار چون گنجد
ز شرم روي چو گلزار او عجب دارم
که
در
فضاي جهان نوبهار چون گنجد
اميدم ارچه فراخست دست تنگي هست
ببين که
در
کف من آن نگار چون گنجد
منش نيامدم اندر نظر،
در
آن چشمي
که سرمه راه نيابد غبار چون گنجد
غم تو و دل مسکين سيف فرغاني!
درين طويله
در
شاهوار چون گنجد
صفحه قبل
1
...
2546
2547
2548
2549
2550
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن