167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان سيف فرغاني

  • نمود عشق تو از آستين غيرت دست
    فشاند لعل تو در دامن جهان گوهر
  • تراست زآن لب نوشين همه سخن شيرين
    تراست زآن در دندان همه دهان گوهر
  • چو در برشته تعلق گرفت عشق بمن
    اگرچه زيب نگيرد ز ريسمان گوهر
  • صدف مثال ميان پر کند جهان از در
    چو بحر لطف تو انداخت بر کران گوهر
  • دهان تو که چو سوراخ در شد از تنگي
    همي کند لب لعلت درو نهان گوهر
  • عروس حسن تو در جلوه آمد و عجبست
    که بر زمين نفشاندند از آسمان گوهر
  • بچشم مردم خاک در تو بر سر من
    چنان نموده که بر تاج خسروان گوهر
  • ز تنگ دستي يا از فراخ گامي بود
    که ريختند در اقدام ناکسان گوهر
  • سخن بنزد تو آرم اگر چه مي دانم
    که کس نبرد بدريا در و بکان گوهر
  • سزد که در قدمت جمله جان نثار کنند
    بر آفتاب فشانند اختران گوهر
  • حديث حسن تو از من بماند در عالم
    شدم بخاک و سپردم بخاکدان گوهر
  • حاکمان در دم از او قبجروتمغا خواهند
    عنکبوت ار بنهد گارگه جولاهي
  • نيست در روم از اسلام بجز نام و شدست
    قطب دين مضطرب ورکن شريعت واهي
  • بي طهارت زالتفات غير اگر طاعت کني
    هم حدث اندر وضو هم سهو داري در نماز
  • آمن از چنگال گرگ اندر ميان بيشها
    آهوي ماده بخسبد در کنار شير نر
  • هتک استار مسلمانان چنين تا کي کنند
    ظالمان خانه سوز و کافران پرده در
  • چون مگس در شهد مظلوم اندر آويزد بدو
    اندر آن روزي که از فرزند بگريزد پدر
  • روز دولت (را) اگر باشد هزاران آفتاب
    شب شمر هرگه که مظلومي بنالد در سحر
  • چون تو مقبل پادشاهي رازوعظ و زجر هست
    اين قدر کافي که بسيارست در دنيا عبر
  • غافل از کار خلق نتوان بود
    که بسي خلق در ضمان تواند
  • ظلمها مي رود بر اهل زمان
    زين عوانان که در زمان تواند
  • با تو در ملک گشته اند شريک
    راست گويي برادران تواند
  • روميان همچو گوسپند از گرگ
    همه در زحمت از سگان تواند
  • نفس سرکش بهر دين ماليده بهتر زير پاي
    بهر سلطان مرد لشکر کشته در پيکار به
  • هرکرا پندار نيکويي نباشد در درون
    گرچه بد باشد برو او را ز خود پندار به