نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان سيف فرغاني
شادي نمي نهد قدم اندر دلم چنانک
در
ملک غير مردم پرهيزکار پاي
با آتش هواي تو چون باد تر نگشت
جوياي
در
وصل ترا از بحار پاي
بي گلستان روي تو
در
بوستان خلد
دستم ز گل برنج بود چون زخار پاي
اي سامري سحر سخن، گر تو مي نهي
در
کوي عشق او ز سر اضطرار پاي
بستان دولت تو نه جاييست کز علو
در
وي نهد مسافر ليل و نهار پاي
مفتاح فتح خواهي
در
دست خود، چو سگ
بر آستانه نه سر و بيرون گذار پاي
با او چو
در
سخن نتوان کرد همسري
کوتاه کرد بنده بدين اعتبار پاي
سر
در
ره تو باخته بودم بدست شوق
عيبم مکن اگر دهمت ياذگار پاي
کردم نثار اين
در
ناسفته بر سرت
بر چين بدست لطف (و) منه بر نثار پاي
در
شاه راه نظم حقايق بطبع خويش
من گام مي زنم تو برو مي شمار پاي
اي گل يقين شناس که ننهد بهيچ وقت
در
گلستان وصف تو (چون) من هزار پاي
گردست رد برو ننهي از سر ملال
در
جمله گوشه يي برود اين هزار پاي
که کرد
در
عسل عشق آن نگار انگشت
که خسته نيستش از نيش هجر يار انگشت
اگر چه زد مگس هجر نيش آخر کار
زديم
در
عسل وصل آن نگار انگشت
ببين که دست دلم را چگونه
در
غم او
ز نيش عقرب اندوه شد فگار انگشت
ايا ز قهر تو
در
پنجه غمت شمشير
ايا ز جور تو بر دست روزگار انگشت
حديث ما و غمت قصه شتربانست
شتر رميده و پيچيده
در
مهار انگشت
گداي کوي تو کو نان دهد سلاطين را
نکرد
در
نمک شاه و شهريار انگشت
دلي که مهر تو همچون نگين نداشت، درو
غم تو راست نيايد چو
در
سوار انگشت
اگر چه جمله اعضا بدست محتاجند
ولکن از همه تن هست
در
شمار انگشت
چو
در
جهان سخن خاتم الولايه شدم
از آن ز جمله تن کردم اختيار انگشت
سخن چو
در
دل من ناخن تقاضا زد
از آن درون مرا کرد خار خار انگشت
يکان يکان همه چون خاتم اند گوهردار
که کرد
در
قدمت با گهر نثار انگشت
بدولت تو بياراست سيف فرغاني
بسان خاتم ازين
در
شاهوار انگشت
دل مرا که بباران فيض تو زنده است
ز مهر تست صدف وار
در
ميان گوهر
صفحه قبل
1
...
2537
2538
2539
2540
2541
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن