167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان سيف فرغاني

  • اي زهر ره بحضرت تو دري
    با تو باز آيم از کدامين در
  • دل ز خود بر گرفتم و بتو داد
    زدم آتش بجان غمگين در
  • تا چو پشت زمين معرکه شد
    روي زردم باشک رنگين در
  • حسن چون جلوه کرد از رويي
    خويشتن را بزلف مشکين در
  • گل چو بنمود روي گو بلبل
    خواب را خار نه ببالين در
  • مثل ما و تو و قصه عشق
    بشنو و باز کن ز تحسين در
  • صولجان ارجعي زد در قفاي من چو گوي
    رو نهادم سوي اين ميدان بسر باز آمدم
  • بهر ادراک معاني در نگارستان دهر
    يک بيک کردم تماشاي صور باز آمدم
  • گنج حکمت بوذ در هر ذره زآن خورشيدوار
    اندر آن ويرانها کردم نظر باز آمدم
  • مدتي در دامگاه خاک بودم دانه چين
    ياد(م) آمد لذت اين آبخور باز آمدم
  • همچو منج انگبين در کنج بودم منزوي
    چون گلي ديدم برافراز شجر باز آمدم
  • اگر نه مقتبس بودي بروز از شمع رخسارت
    نبودي در شب تيره چراغ آسمان روشن
  • ميان مجلس مستان اگر تو در کنار آيي
    ببوسه مي توان خوردن شرابي زآن لبان روشن
  • درين بازار محتالان ترا عشقست سرمايه
    برو از نور او بر کن چراغي در دکان روشن
  • ز همت (نزد) معشوقست جاي عاشقان عالي
    از اختر در شب تيره است راه کهکشان روشن
  • چو در قنديل طبع من فزودي روغني کردم
    چراغ فکرت خود را بچوب امتحان روشن
  • نام تو چون بر زبان آيد همي
    آب حيوان در دهان آيد همي
  • اشک من بر سوزن مژگان من
    چون در اندر ريسمان آيد همي
  • مي روي چون دلبران وز هر طرف
    بي دلي در پي بجان آيد همي
  • ما بجاي سگ درين در خفته ايم
    قسم ما زآن استخوان آيد همي
  • وصف تو در طبع کژ بنده راست
    همچو تيراندر کمان آيد همي
  • وز گشاد دل که در بند غمست
    چون رها شد بر نشان آيد همي
  • چون فرشته با کسش پيوند نيست
    بهر امري در جهان آيد همي
  • پاي او زنجير تو دارد چو در
    زآن مقيم آستان آيد همي
  • لاله را چهره شود چون شنبليد
    کو چو گل در بوستان آيد همي