167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان سيف فرغاني

  • گر از خانه چون سگ براني مرا
    برين آستانه نشينم چو در
  • برو سيف فرغاني از خويشتن
    سخن را اگر هست در تو اثر
  • در انداز خود را بدرياي عشق
    چو غواص بر ساحل افگن گهر
  • وگر عاشقي در دو عالم مباش
    چو بالت برآمد چو مرغان بپر
  • دمت آب بر روي دوزخ زند
    ازين آتش ار در تو افتد شرر
  • درين ره سر خود بنه زير پاي
    که پاي تو خود هست در زير سر
  • آنجا چو نام تست سليمان ملک خلد
    اينجا چو مور خانه مکن در سراي خاک
  • اي داده بهر دنيي دون عمر خود بباد
    گوهر چو آب صرف مکن در بهاي خاک
  • در جان تو چو آتش حرصست شعله ور
    تن پروري بنان و بآب از براي خاک
  • بلقيس وار عدل سليمان طلب مکن
    کز ظلم هست سيل عرم در سباي خاک
  • اي کوردل تو ديده نداري از آن ترا
    خوبست در نظر بد نيکو نماي خاک
  • داوري درد خود مطلب از کسي که نيست
    يک تن درست در همه دارالدواي خاک
  • در شيب حسرتند ز بالاي قصر خود
    اين سروران پست شده زير پاي خاک
  • گر عقل هست در سر تو پاي بازگير
    زين چاه سر گرفته نادلگشاي خاک
  • ساکن مباش بر سر نطع زمين چو کوه
    کز فتنه زلزله است کنون در فناي خاک
  • آتش چو شاخ و برگ بسوزد درخت را
    در تخم پروري نکند اقتضاي خاک
  • وآنکس که خاک از پي او بود شد فنا
    فرزانه را سخن نبود در فناي خاک
  • از نيکويي چو دلبر خورشيد رو شوند
    در سايه عنايت تو ذره هاي خاک
  • آنکه با نقاش کن بر لوح هستي زد قلم
    در نگارستان دنيا صورتي يابد چنين
  • ناوکي از غمزه دارد ابروي او در کمان
    لشکري از فتنه دارد چشم او اندر کمين
  • در سخن معني لفظش مايه آب حيات
    گرد رخ مضمون خطش نزهة للناظرين
  • در لفظش را گهرچين گوش جان عاشقان
    روي خوبش را مگس ران شهپر روح الامين
  • چون لب معشوق از شيريني نامش گزد
    در کتابت مرزبان خامه را دندان شين
  • در لطافت چون عرق بر جسم او نبود اگر
    زآب حيوان شبنم افشاند هوا بر ياسمين
  • عاشقان را قال نبود، حال باشد نقد وقت
    زرديي بر رخ عيان واندهي در دل دفين