نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان سيف فرغاني
بياد تو
در
قعر دوزخ برويد
از آتش بنفشه از اخگر شکوفه
کند ميوه را همچو باران نيسان
صدف وار
در
سينه گوهر شکوفه
نظر کرد و
در
گلستان پرتوي ديد
از آن روي همچون مه و خور شکوفه
بدل گفت حسنت که
در
باغ مهرم
اگر ميوه داري بياور شکوفه
بدين شعر بوسي طمع دارم از تو
طلب مي کنم ميوه را
در
شکوفه
نه خوش بوي گردد بسعي کس ار چه
کند
در
دهان غضنفر شکوفه
تو مي نشنوي ورنه
در
گوش عارف
چو طوطيست دايم سخن ور شکوفه
مربع نشين
در
چمن چون برآمد
ز شاخ مطول مدور شکوفه
بذين شعر ديوان من هست باغي
بهر فصل
در
وي ميسر شکوفه
درخت ضميرت که بارش زرآمد
کند شاخ او
در
و گوهر شکوفه
بباد هواي تو
در
روضه دل
درخت محبت کند هر زمان گل
در
اطوار وحدت بدو رو نمايد
برنگي دگر جاي ديگر همان گل
تو پايي بنه
در
چمن تا بگيرد
ز فرق سر شاخ تا فرقدان گل
بپشتي آن سخت گستاخ رو شد
که خنديد
در
روي آب روان گل
ز بهر زمين بوس
در
پيش رويت
برون آورد صد لب از يک دهان گل
گر از بهر نزهت ز باغ جمالت
برضوان دهي دسته يي
در
چنان گل
نه
در
برگ سدره بود آن لطافت
نه بر شاخ طوبي بود مثل آن گل
بحسن تو اندر بهاران شکوفه
محالست از آن سان که
در
مهرگان گل
اگر با تو اي ميوه دل شکوفه
سرافگنده نبود چو
در
بوستان گل
گر آن گلستان گيرد اندر کنارم
تنم را شود مغز
در
استخوان گل
بهشتي شمارم من آن پيرهن را
کز اندام او باشدش
در
ميان گل
چو
در
شعر جلوه کنم روي او را
چو نظارگي اوفتد بر کران گل
مکن عيب ار چند بي عيب نبود
که جمع است با خار
در
يک مکان گل
تن از گليم فقر بدراعه
در
گريخت
سر از کلاه عشق بدستار باز ماند
من بنده نيز
در
پي ايشان همي رود
روزي دو بهر گفتن اسرار باز ماند
صفحه قبل
1
...
2528
2529
2530
2531
2532
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن