167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • شاه را مدحت امير برند
    مير را در علو به تير برند
  • بر اسکاف و درزي و خفاف
    زده در شاعري هزاران لاف
  • همگان مدح ناسزا گفته
    خزف و در به يک نمک سفته
  • خلق از ايشان هميشه در رنجند
    همچو سيم سياه ده پنجند
  • مگس و گزدمند مردم دون
    نيشي اندر دهان يکي در کون
  • روي چون ابر از آن دژم دارند
    که چو ابر آب در شکم دارند
  • چون مگس روي بهر نان شويند
    در چو گربه براي خوان جويند
  • آمد از چنگشان ز سبلت حيز
    در تظلم ميان درکه تيز
  • آن نترس خداي ترس خودست
    تن که در طمع نيک و ترس بدست
  • از کسي در جهان خاموشي
    نشنود جز به گوش بي گوشي
  • در ضياع و عقار خويشان را
    بشناسي چو گرگ ميشان را
  • همه لرزنده در عنا و عذاب
    چون زر و سيم سفله بر سيماب
  • آشکارا چو گربه بر سر خوان
    زير برتر چو موش در انبان
  • گر دو نيمه کني برو سيمت
    ور نه در دم کند به دو نيمت
  • هم ز ده سالگي گرد در سر
    شوهر و مال و چيز و زر و گهر
  • جامه بر تن درد همي به ستيز
    مانده در انتظار مال و جهيز
  • ور کني در جهيز او تأخير
    همه توفير تو شود تقصير
  • گه و بيگه درآيد از در تو
    کام و ناکام گشته همسر تو
  • سال و مه گادن به زر کند او
    چون نماند درم به در کند او
  • آنکه عم تو و آنکه خال تواند
    همه در قصد خون و مال تواند
  • نشنيدي که راند در امثال
    رو تو عم غم شمار و خال وبال
  • موش کز دشت در دکان افتد
    به که خويشيت با عوان افتد
  • چون نشيند عوان به خر پشته
    چه تو در پيش او چه خر کشته
  • که نبيني به حرمت و صولت
    يک ز نخ زن چو من در اين دولت
  • ديو در مشک او دميده فره
    تا ز خود سوي خود شده فربه