167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان شمس

  • در ريز مگو که اين تمامست تمام
    آغاز و تمام ما کدامست کدام
  • آن خوش سخنان که ما بگفتيم به هم
    در دل دارد نهفته اين چرخ به خم
  • آنکس که به آب ديده اش ميجويم
    در جستن او روان چو آب جويم
  • تو کان زري ميان خاکي پنهان
    تا صاف شوي در آتشت اندازيم
  • اين نقش عجب که ديده ام بر در دل
    آوازه آن ز بام او ميشنوم
  • در آب همه خيال ياري بينم
    وز گل همه بوي آشنائي شنوم
  • گر عمر وفا کند جفاهاي ترا
    در دل دارم که تا قيامت بکشم
  • هرچند که دوش حلقه بد در گوشم
    امشب به خدا که بهتر است از دوشم
  • از حالت من چشم بدان دوخته باد
    چون چشم برخسار تو در دوخته ام
  • از خاک در تو چون جدا مي باشم
    با گريه و ناله آشنا ميباشم
  • در بند مقامات همي بودم من
    وان بند گسستن آرزو ميکندم
  • از درد هميشه من دوا مي بينم
    در قهر و جفا لطف و وفا مي بينم
  • در صحن زمين به زير نه طاق فلک
    بر هرچه نظر کنم ترا مي بينم
  • از سوز غم تو آتش ميطلبم
    وز خاک در تو مفرشي ميطلبم
  • سالوسم و زاهدم وليکن در راه
    گر بوسه دهد مرا نگاري چکنم
  • چون حلقه چشم اگر حريف نظريم
    بايد که ازين حلقه در درگذريم
  • امروز در اين شهر همي گردم مست
    مي جويم عاقلي که ديوانه کنم
  • خشم آلودست اگرچه با ماست صنم
    در چاه رسيده ام ولي بي رسنم
  • اندر طلب دوست همي بشتابم
    عمرم به کران رسيد و من در خوابم
  • گيرم که وصال دوست در خواهم يافت
    اين عمر گذشته را کجا دريابم
  • انگورم و در زير لگد مي گردم
    هر سوي که عشق مي کشد مي گردي
  • تير کرمش ز شصت احسان قديم
    در حاجت بنده ميکند موي دو نيم
  • در مجلس تو گر قدحي بشکستم
    صد ساغر زرين بخرم بفرستم
  • با درد بساز چون دواي تو منم
    در کس منگر که آشناي تو منم
  • پيش کرم کفت چو دريا کف بود
    چون از کف تو کفش پر از در نکنم
  • در هر چمني که ديده ام سروي را
    بر ياد قد تو پاش بوسيدستم
  • بر بوي وفا دست زنانت باشم
    در وقت جفا دست گرانت باشم
  • من در سر زلف تو بديدم دل خويش
    پس با دل خويش عشقبازي چو کردم
  • ما آهن لشکر سليمان خوديم
    جز در کف داود نگرديم چو موم
  • بيدف بر ما ميا که ما در سوريم
    برخيز و دهل بزن که ما منصوريم
  • بيکار شدم اي غم عشقت کارم
    در بيکاري تخم وفا ميکارم
  • بيگانه مگيريد مرا زين کويم
    در کوي شما خانه خود مي جويم
  • روز و شب ديگر است در عشق مرا
    من زين شب و زين روز برون افتادم
  • تا آتش و آب عشق بشناخته ام
    در آتش دل چو آب بگداخته ام
  • گفتي که چو چنگ در برت بنوازم
    من ناي تو نيستم که دمهات خورم
  • در روي تو بيقرار شد مردم چشم
    يعني که پري ديدم و ديوانه شدم
  • در وهم نيايد و صفت نتوان کرد
    آن شاديها که از غمت مي بينم
  • چون بگذرد اين سر که درين آب و گلست
    در صبح وصال دولتش خندانيم
  • جانرا که در اين خانه وثاقش دادم
    دل پيش تو بود من نفاقش دادم
  • جاني که در او دو صد جهان ميدانم
    گوئيکه فلانست و فلان ميدانم
  • در مطبخ چرخ کاسه ها زرين اند
    حاشا که به آب گرم قانع باشيم
  • در آتش خويش چون دمي جوش کنم
    خواهم که دمي ترا فراموش کنم
  • گيرم جاني که عقل بيهوش کند
    در جام درآئي و ترا نوش کنم
  • در باغ شدم صبوح و گل مي چيدم
    وز ديدن باغبان همي ترسيدم
  • در بحر خيال غرقه گردابم
    ني بلکه به بحر ميکشد سيلابم
  • در دور سپهر و مهر ساقي مائيم
    سرمست مدام اشتياقي مائيم
  • در آينه وجود کرديم نگاه
    مائيم و نمائيم که باقي مائيم
  • در چشمه دل مهي بديديم به چشم
    ز آن چشمه بسي آب کشيديم به چشم
  • در عشق تو گر دل بدهم جان ببرم
    هرچه بدهم هزار چندان ببرم
  • در عشق تو معرفت خطا دانستيم
    چه عشق و چه معرفت کرا دانستيم