167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • نيست در باطن تو هيچ خلل
    مي نبينم ز هيچ نوع علل
  • ليک رازيست در دلم پيوست
    روز و شب جان نهاده بر کف دست
  • ديد چاهي خراب و خالي جاي
    درد خود را در آن شناخت دواي
  • ديد مردي شبان در آن چه ني
    ببريد آن ني و شمردش في
  • ناي چون در دميد کرد آواز
    با خلايق که فاش کردم راز
  • اين حکايت ز روي نکته براند
    در معني درو به رمز افشاند
  • وجد افتاد هر دو را بتمام
    در گذشتند از حلال و حرام
  • پير مي رقص کرد در حالت
    زانکه از شوق بود با آلت
  • ز اهل ناري نه در خور نوري
    دام ديوي نه حله حوري
  • تا در آن دم بتر ز خويش ز شر
    نشناسد کسي ز جمله بشر
  • در مشام خرد چه زشت آيد
    هر نسيمي که نز بهشت آيد
  • خاره در تف او چاره سبک
    شوره بر سنگ او چو شاره تنک
  • شده از تف شوره بدرنگ
    همچو سيماب ريزه در وي سنگ
  • عامه دل در هواي جان بستند
    زانکه از دست جهل سرمستند
  • خاصه در عالم معاينه اند
    همچو سيماب و روي آينه اند
  • همه رادر جهان نه روح و نه جسم
    در گرفته چو کودکان از بسم
  • تا ببيني تو خاصه بر در يار
    پيش هر يک هزار مرتبه دار
  • در دل کوب تا رسي به خداي
    چند گردي به گرد بام و سراي
  • از در کار اگر درآيي تو
    دانکه بر بام دين برآيي تو
  • طوطياني چو زاغ پيش تو در
    تو فرو ريخته به تنگ شکر
  • در نهاد و مزاج خويش نگر
    لوطيان را چو طوطيان مشمر
  • هر که مقصود را طلب کار است
    در ره صدق سخت بيکار است
  • دوستان را رسد که در ره راز
    تيره رايي کند بر غماز
  • صوفياني که اهل اسرارند
    در دل نار و بر سر دارند
  • باش همچون چراغ در ماتم
    مرگ با دلق و سوک هر سه بهم