167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • من غلام کسي که در ره عشق
    شد مسلم ورا شهنشه عشق
  • بود مردي در آن ميانه گواه
    که ز آباي خود نبود آگاه
  • تو که در بند آبي و ناني
    کي جهان و نهان او داني
  • سعي ناکرده در ره ايمان
    پيشت آورده اند از ايمان خوان
  • نه زني در ره صواب و نه مرد
    نه مخنث از آنت نبود درد
  • بنشستند و هر سه راي زدند
    هر سه تن دست در دعاي زدند
  • گفت مرد فقيه رخصت هست
    بسته در دست خصم عهد شکست
  • جان بداد و يکي سجود نکرد
    بر در عار و شک قعود نکرد
  • اي به مردي تو در زمانه مثل
    حيز مردي چنين نمود عمل
  • زان که خود نيست از درون سراي
    در دبستان عقل بازي جاي
  • بندگان را اديب بيگانه ست
    خواجه را خود اديب در خانه ست
  • که ستور است و ديو در پايه
    هم فرومايه هم گرانمايه
  • سال و مه مانده در غم ناني
    وز لباس علوم عرياني
  • و آن عيالان به شهر در بگذاشت
    راحت خويشتن د رآن پنداشت
  • رازقم من تو در ميان سببي
    پس چرا با فغان و با شغبي
  • جان بدادم دهمت نان هر دم
    جان مدار از براي نان در غم
  • تو درازي و نيز در يازي
    پس همان به که گوز کم بازي
  • شب و روز از پي غذاي تنت
    مانده پستان ديو در دهنت
  • بر سر پل دل وطر چه بود
    در سراي خطر بطر چه بود
  • گر تو در خطه هطر شب و روز
    با خرد همچو طفل بازي گوز
  • غافل از روي جهل و از ادبير
    ابلقان سوارکش در زير
  • آن شنيدي که حامد لفاف
    در حريم حرم چو کرد طواف
  • ناگهي باز خورد بر وي پير
    آنکه در عصر خود نداشت نظير
  • بعد از آن در بهشت چون رفتي
    از سلامت تو بهره بگرفتي
  • ناشده در بهشت و دار سلام
    چون سلامت بود نيافته کام