167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • تو و من گمرهيست زو پرهيز
    در من و تو به ابلهي ماويز
  • مابقي آنچه بود زن را داد
    به در آمد ز خانه خرم و شاد
  • هر يکي را شده است يکتا نان
    مهتر از کوه قاف در ميزان
  • از تقي دين طلب ز رعنا لاف
    از صدف در طلب ز آهو ناف
  • آستين ار ز هيچ خواهي پر
    از صدف مشک جو وز آهو در
  • که پديدست در جهان باري
    کار هر مرد و مرد هرکاري
  • صحبت عام در بهشت آباد
    مرگ باشد که مرگ عامي باد
  • نيست در هيچ يار صدق و صفا
    نيست با هيچ دوست مهر ووفا
  • با کسان در نگاهداشت بوي
    با خود آسوده شام و چاشت بوي
  • تا همي در تو نيک خود بيند
    با تو يک دم به رفق بنشيند
  • در دهان دار تا بود خندان
    چون گراني کند بکن دندان
  • کو در اين روزگار يار بيار
    بر که باشيم استوار بيار
  • نيک و بد دان در اين سپنج سراي
    جفت بد دست يار ناهمتاي
  • هر کرا هست دوستي دم ساز
    به شهي در جهان دهد آواز
  • بي بلا نازنين شمرد او را
    چون بلا ديد در سپرد او را
  • يار نبود که بر در زندان
    چشم گريان و لب خندان
  • صحبتش را مجو مرو بر او
    رو ز روزن بجه نه از در او
  • سنگ در ظرف شيشه نتوان برد
    نبود دوست با عرابي کرد
  • چنگ و نايست در صفت نادان
    تنگدل باشد و فراخ دهان
  • چون کم آيد به راه توشه تو
    ننگرد در کلاه گوشه تو
  • تا دلت معدن نياز کند
    در دل پيش جانت باز کند
  • در تو زيرا سخن مؤثر نيست
    که ترا زان جهان مبشر نيست
  • در جهان خدا بر آي از خاک
    چکني کلبه اي که آن کاواک
  • آن شنيدي که در عرب مجنون
    بود بر حسن ليلي او مفتون
  • گفت چشمش چو چشم يار من است
    اين که در دام من شکار من است