167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • تو که در بند او گرفتاري
    مي کش از بهر او چنين خواري
  • خوردنش را چو کرد تشنه بسيچ
    چون بدو در رسد نباشد هيچ
  • اين دو در دوزخ از درون تو باز
    صورتش سوي عقل شهوت و آز
  • در جهان بنگر از پي رازش
    چه کني رنگ و بوي غمازش
  • چون يکي بحر دانش آن به شرف
    آخرش درج در و اول کف
  • پس مريز ارت چرب بايد ديگ
    آب در ديگ و روغن اندر ريگ
  • به در عقل گرد تا برهي
    از بلاها و زشتي و تبهي
  • در غم زر سرخ و سيم سره
    سبلتت سبز گشت همچو تره
  • موج و گردابها بدين زشتي
    تو چنين خوش بخفته در کشتي
  • چرخ اگر در نهاد خود نغزست
    همچو با حفص پير و بي مغزست
  • چون تو يزدان پرستي از شيطان
    ايمني در جهان و با سامان
  • آن چنان شد که در زمين هري
    ابلهي کرد رخ به برزگري
  • گفت با او ز روي ناداني
    سبکي چيست در گران جاني
  • هر چه يزدان دهد بر آن مگزين
    هر چه گردون کند در آن منشين
  • روز در بويش ار کند پرواز
    باز شب جان بدو سپارد باز
  • گر از اين چرخ در نقاب شوي
    تا کم از ماهي آفتاب شوي
  • هر که او با زمانه در سازد
    عقبي او را ز پيش بندازد
  • اي در اين پست مانده همچون مست
    شکري سوي جان و دل بفرست
  • در جهان خرد بر آي از خاک
    چکني کلبه ميان کاواک
  • دل ز دنيا و مهر او بگسل
    زآنکه بر جان سمست و در دل سل
  • سيم را در دل ايچ راه مده
    به ملک نامه سياه مده
  • پاي در نه به راه بي فرياد
    بر خرد خوان که هر چه باداباد
  • آنکه باميل مال و مل باشد
    نقد در دل ز بيم ذل باشد
  • در نگر بي مزاج و خاطر دون
    زين دو معني به عيسي و قارون
  • با هوا مهر وکين چه در خوردست
    که هوا گاه گرم و گه سردست