167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • باغ پرحقه هاي در و گهر
    راغ پر شفشفه هاي نقره و زر
  • پايه ابر همچو در خوشاب
    آمد از حد ارمن و سقلاب
  • بود سلمان خود از ديار عجم
    بر در دين همي فشرد قدم
  • پس در اين راه با سلاسل و غل
    چارقل حرز تست بر سر کل
  • مي چو با رسم در نهاد شود
    آتش و خاک و آب باد شود
  • باده در پيش انده استاده است
    زانکه غمخوار آدمي باده است
  • آنکه نان رست در دل و جانش
    باده بي باده خورد مهمانش
  • ورچه در مال جز لطافت نيست
    ليک بودش بي اين دو آفت نيست
  • در زر و سيم اگر کمالستي
    کي قرين سگ و دوالستي
  • هر دو آنجا که علم و فرهنگ است
    در نگنجد از آنکه ره تنگست
  • چون کدو خايه و چنار انگشت
    خرزه در شست و خربزه بر پشت
  • سوزن اندر خليد در خايه
    آن چنان کور جلف بي مايه
  • چون ز سوزن به جانش درد آمد
    با دل خويش در نبرد آمد
  • مر مرا زين عنا و غم فرج آر
    در چنين غم مرا نماند قرار
  • کرد مردي در آن ميانه نگاه
    گشت از آن ابلهي کور آگاه
  • دست ز دنيا بدار تا برهي
    خيره در کار خويش مي ستهي
  • آن شنيدي که در ولايت شام
    رفته بودند اشتران به چرام
  • شتر آمد به نزد چه ناگاه
    مرد بفگند خويش را در چاه
  • دستها را به خار زد چون ورد
    پايها نيز در شکافي کرد
  • در ته چه چو بنگريد جوان
    اژدها ديد باز کرده دهان
  • آن دو موش سيه سفيد دژم
    که برد بيخ خار بن در دم
  • بود در روم بلبل و زاغي
    هر دو را آشيانه درباغي
  • در فتادند هردوان ناکام
    زاغ و بلبل به طمع دانه به دام
  • در ترازو نديد صدگان سنگ
    گشت دلتنگ از آن و کرد آهنگ
  • مرد بقال در ترازوي خويش
    سنگ صدگان نهاد از کم و بيش