نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
مظهر العجايب عطار
در
ولايت معني اسرار داشت
در
هدايت جان هشت و چار داشت
در
به روي خلق عالم بست او
جان و دل
در
ذکر حق پيوست او
روح خود را کرده
در
وي به خواب
در
چنين خوابي تو ويران ميشوي
گه
در
آئي همچو احمد سوي غار
گه به بيني
در
معاني روي يار
گه
در
آيي
در
وجود عاشقان
گه بريزي بر زمين خود خونشان
گه سمرقندي شدي که
در
خطا
گه تو عالم را کني
در
زير پا
گه کني ني را تو گويا
در
سخن
گه تويي اسرار معني
در
سخن
هر چه گويم و آنچه آيد
در
صفت
از تو پيدا مي شود
در
هر صفت
خود نباشد
در
شريعت شان تميز
در
ريا دارند علم شرع را
هر کسي اندر شريعت پير نيست
در
شريعت
در
طريقت پير جوي
اي به مکه کرده
در
اول ظهور
وي به آخر
در
نجف درياي نور
اي تو
در
معني ظهور مصطفي
وي تو
در
صورت لقاي مصطفي
مظهر من
در
شريعت آمده است
در
طريقت او حقيقت آمده است
اهل راز آن است
در
خلوت نشست
وآن
در
معني به روي غير بست
معني اول تو اي
در
سروري
معني آخر تو اي
در
رهبري
معني اول تو اي
در
سر لن
معني آخر توئي
در
پيرهن
خود تو بودي
در
دل منصور نور
زآن ازو آمد اناالحق
در
ظهور
گه نمائي خويش را
در
آينه
جلوه گر گردي تو
در
هر آينه
گه درآئي
در
ميان اهل راز
گه کني
در
ملک معني ترک تاز
در
جهان
در
هر زمان غوغاي تست
خود بهر قرني به جان سوداي تست
سالها
در
ملک سرمد بوده اي
در
مدينه با محمد بوده اي
مزرعه
در
ملک ما بسيار داشت
تخم بي صبري
در
او بسيار کاشت
ناگهم افتاد
در
کويش گذر
بود چون فرزند او بيرون
در
هر که دنيا دار شد
در
زحمت است
هر که از پيشش رود
در
رحمت است
هر که دنيا دار شد
در
راه ماند
پاي بسته
در
درون چاه ماند
در
معاني کوش ني
در
جاه و مال
زآن گه جاه و مال را باشد زوال
تو به عزت نه قدم
در
کوي دوست
تا که ره يابي تو
در
پهلوي دوست
ديده خود را تو
در
معني گشا
تا شوي
در
معني ما آشنا
در
طريقت خوانده ام آن نامه را
در
حقيقت رانده ام آن خامه را
خود از آن
در
سوي گورستان روي
بي شکي
در
گور بي ايمان روي
هر که او
در
گور بي ايمان رود
بي شک او
در
وادي شيطان رود
جاي شيطان
در
سقر باشد بدان
در
سقر او را مقر باشد بدان
او
در
آيد
در
طريق انبيا
راه بين گردد به نور اوليا
خويش را
در
زهد داند کاملي
تا به دام او
در
افتد جاهلي
هر که
در
خواب است او را ديد نيست
ذره اي
در
جان او توحيد نيست
تخم نيکوئي بکشتم
در
جهان
وين چنين مظهر نوشتم
در
جهان
مرا گنج معاني
در
ضمير است
ز اسرارم خوارج
در
زحير است
زهيلاجم جهان
در
لرزش آمد
فلک از قدرتش
در
گردش آمد
ز بحر علم
در
آرم به خروار
کنم
در
راه جانان جمله ايثار
هر آن کس را که دنيا
در
نگين است
ورا صد دشمن بد
در
کمين است
ز دانشهاي نادان
در
چه افتي
چه خوک تير خورده
در
ره افتي
در
اين عالم بسي من راه ديدم
همه اين راه را
در
چاه ديدم
برو
در
مدرسه تو علم حق خوان
مده تغيير
در
معني قرآن
در
اين معني مرا حالي عجيب است
که
در
گفتار من سري غريب است
هر آن کس کو
در
مخلوق داند
خدا او را ازين
در
زود راند
چو عجب و نخوت آمد
در
دماغش
يکي روغن بريزد
در
چراغش
به تنهائي کنم اين کار
در
دهر
که بعد از من بگويند
در
همه شهر
ز بسکه
در
علويها پريدي
به آخر خويش
در
سفلي بديدي
ز صفرا آتش آمد
در
وجودم
به آخر سوخت
در
عشقش چو عودم
دگر
در
اين جهان هفت است دريا
در
اجسامت به مثل اوست بر پا
صفحه قبل
1
...
247
248
249
250
251
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن