167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • تا تن تست چون دل کفتار
    لت و لوتش يکيست در گفتار
  • مانده در پيش اين وآن به فسوس
    خايه کن نه و خانه کن چو خروس
  • هان قناعت گزين که طامع دون
    در دو گيتي است با عذاب الهون
  • طالع آنکه دين به حرص فروخت
    در و بالش به احتراق بسوخت
  • در زمانه ز هر چه جانورست
    تا نشد پخته آدمي بترست
  • پايي اندر تن و يکي در جان
    متحير بمانده چون مرجان
  • روح چون رفت خانه پاک بماند
    کالبد در مغاک خاک بماند
  • هر يکي در مقام خود ساکن
    آن ز فخ فارغ اين ز شست ايمن
  • آدمي در زمين چو بپراکند
    ماهي از مهر مرغ دل برکند
  • سابقت زو نهفته در اول
    خاتمت زو به مهر حکم ازل
  • از هوا وز طبع در انسان
    دعوت عقل پستر از همه دان
  • نه درآيد به وقت جنبش گل
    گربه در بانگ وانگهي بلبل
  • هرکه در پيش خصم ملک و خرد
    دل ز خود برد جان ازو نبرد
  • تيز را باز دار در دهليز
    زانکه غماز روده باشد تيز
  • آن بنشنيده اي که در راهي
    آن مخنث چه گفت با داهي
  • سگ اگر جلد بودي و فربه
    بي شکاري نگرددي در ده
  • مثلست اين که در عذابکده
    حد زده به بود که بيم زده
  • هرکه در جنگ بددل و غمرست
    سپر و جوشنش دوم عمرست
  • تيغ در خورد مرد مردانه است
    وز جبان تيغ تيز بيگانه است
  • گفت با وي جحي که انده چاشت
    در دلم مهر و بغض کس نگذاشت
  • اولين بند در ره آدم
    بود ناي گلو و طبل شکم
  • کادمي را درين کهن برزخ
    هم ز مطبخ دريست در دوزخ
  • هرکرا علم و حلم نبود يار
    مر ورا در جهان به مرد مدار
  • باده چون باد در جهان افگند
    هيضه بيکار بر دهان افگند
  • ندي آمد بدو ز رب رئوف
    که کنيدش در آن مکان موقوف