167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • گفت زيرا که در سراي غرور
    راحت از رنج دل نباشد دور
  • از پي آنکه در سراي سپنج
    هيچ راحت نيافت کس بي رنج
  • وه که تا در جهان پر تشويش
    چند خندد ابلهان زان ريش
  • مور باشد مدام در تگ و پوي
    بيم و رنج و الم ز دنيا جوي
  • کي غني با فقير در سازد
    کو به دنيي و اين به دين نازد
  • از پي ميل دل به ديده سر
    هيچ در مال ناکسان منگر
  • نور خواهي به دست موسي وار
    دست در گرد جيب خويش برآر
  • خوانت از هر چه نعمت است پرست
    ليک در دست موش سفره برست
  • سگ و اسبست با تو در مسکن
    آن گزنده ست و اين دگر توسن
  • آنکه بي رنگ زد ترا نيرنگ
    در تو بنهاد حرص و شهوت و جنگ
  • داعي خير و شر درون تواند
    هر دو در نيک و بد زبون تواند
  • در ره خلق خوب و سيرت زشت
    هفت دوزخ تويي و هشت بهشت
  • آنکه را خشم و آرزو نبود
    در کياست چنان نکو نبود
  • نرود جز که ابله و بدخوي
    در سفر بي سلاح و بي نيروي
  • آدمي بهر بي غمي را نيست
    پاي در گل جز آدمي را نيست
  • او در اين خاک توده بيگانه است
    زانکه با عقل يار و همخانه است
  • غم در آنست کز تن آساني
    بي غمي را تو غم همي خواني
  • علف غم تويي در اين عالم
    چون تو رفتي علف نيابد غم
  • شو بپرداز خانه از خاين
    در ببند و ز دزد باش ايمن
  • معرفت در دلت نهاده اوست
    باز کي گيرد آنچه داده اوست
  • مرد شهوت پرست را در خيم
    بتر از بت پرست خواند حکيم
  • نوم و يقظت که ديد در يک مرد
    زانکه اضداد جمع نتوان کرد
  • يا بود خفته يا بود بيدار
    هر دو در يک سويعه چشم مدار
  • خشم و شهوت به زير پاي درآر
    آرزو را در آرزو بگذار
  • در طمع زين سگان مزبله پوي
    اي کم از گربه دست و روي بشوي