167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • اينت چابک سوار در تگ و تاز
    که پياده بماند با مهماز
  • کرد بادام ديد سيم تنت
    دل بريان چو پسته در دهنت
  • هر که در دست اين چنين دل ماند
    تا ابد پاي او فرو گل ماند
  • اي دو بادام تو چو گوز گرو
    مانده از دست کودکان در گو
  • گرچه در پرده ها تواند شد
    ز ايچ عاشق نهان نداند شد
  • در تماشاي آن دو تا گلنار
    مرد بر هم فتد چو دانه نار
  • قد او در دو ديده دلجوي
    همچو سرو بلند بر لب جوي
  • بتوان ديد از لطيفي کوست
    استخوان در تنش چو خون از پوست
  • که تواند بخواند سوره تين
    خوش نفس خفته در دم تنين
  • کره تا در سراي بومره است
    تا به صد سال نام او کره است
  • چون جهان در جهان نامردان
    پاي بر جاي باش و سرگردان
  • زير برتر ز موش در خانه
    تو چو گربه اش همي زني شانه
  • باقيي در بقاي معني کوش
    پنبه رو بازده به پنبه فروش
  • چون سرآمد پديد در شبگير
    پاي ذر نه عمارت از سر گير
  • يک شبي رو به وقت شبگيران
    با حذر در نهان ز خر گيران
  • همچنين ژنده جامه بايد بود
    در خور عقل عامه بايد بود
  • در جهان منگر از پي رازش
    چکني رنگ و بوي غمازش
  • همچو دريا چو نيست اينجا حر
    کام پرزهر باش و دل پر در
  • زانکه در جان به واسطه اسباب
    زفتي از خاک رست و تري از آب
  • هر که در زندگي بخيل بود
    چون بميرد چو سگ ذليل بود
  • بيش از اين بهر خواجه و مزدور
    نتوان رفت در جوال غرور
  • بر در کارگاه طبع لئيم
    نز پي ايمني که از سر بيم
  • گرچه زنجير حلقه نپذيرد
    سفله را در بزن که خود ميرد
  • همچو فرعون شوم گردن کش
    کز ره آب رفت در آتش
  • در دل از سر او سروري نه
    هر چه او داد جز غروري نه