167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • باش گنجور در نشيمن خاک
    ورنه بگذر از انجم و افلاک
  • بس بديعي به صورت و پيکر
    نيست در کل کون چون تو دگر
  • چه کني پيش مدبري پر درد
    در چنين کنج گنج بادآورد
  • من سهايي نديده ام در چاه
    با دو خورشيدم اين زمان و دو ماه
  • در جهاني که بخت جاي منست
    اين جهان جمله زير پاي منست
  • بر نااهل و سفله کم گرديم
    در جبلت ز خلقها فرديم
  • هرچه در صحن او مکان دارد
    تا به سنگ و کلوخ جان دارد
  • اجل از دست آن لب خندان
    سر انگشت مانده در دندان
  • هيچ بيهوده را بدو ره نيست
    زانکه در خلقها چنو شه نيست
  • در و درگاه او چو مرئي نيست
    مرو آنجا به جاي خويش بايست
  • پرده ها باشد از هدايت او
    حرف و آواز در ولايت او
  • روز کوري ترا به خود پذرفت
    کت در اين لافگاه غرجه گرفت
  • تا نبي و نبي ز چون تو سقط
    اين درآمد به صورت آن در خط
  • بي چنو پير در جواني خويش
    که خورد بر ز زندگاني خويش
  • جان ز روي تو در ارم باشد
    دل ز تاييد تو خرم باشد
  • چون تو در مرکز حقيقت و حدق
    نيست يک پادشا به مقعد صدق
  • چون خرد در لبت به جان نگرم
    چون قلم بر خطت به جان گذرم
  • آينه روشني به دست خرد
    کس در آن روي دم نيارد زد
  • همچو چنگ ار در هوات زنم
    رسن اندر گلو نوات زنم
  • زانکه در کلمن رموز ازل
    خاصه آنگه که جان شنيد غزل
  • از پي نان و آب ماندي باز
    در حجاب نياز تن چو پياز
  • چه افگني تخم حرص و آز و نياز
    در گل دل که آز نارد ناز
  • که تواند که دانه کنجد
    در دبه روغني دو من گنجد
  • گفت عيسي بگوي زود دعا
    که تويي در زمانه خاص خدا
  • در هوا زود گشت ميغ پديد
    ابر باران گرفت و مي باريد