167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

مظهر العجايب عطار

  • او بزرگ عالمان ملک بود
    بود دايم در رکوع و در سجود
  • در طريق عارفان نبود چنين
    کو بماند در چنين محنت حزين
  • حب آل مصطفي در دل بگير
    تا بگردي در دو عالم تو امير
  • سر او عطار در بازار گفت
    هر کسي دامي نهاده در جهان
  • تا به کي باشي تو در حبش زبون
    رو تو تخم نيک در حبش بکار
  • خارجي شد در دو عالم رو سياه
    زآن که در باطن ندارد حب شاه
  • ورنه افتي در بلاهاي خدا
    در ميان جان خود مهرش بکار
  • غير آن در نيست ره ميدان يقين
    غير اين در من ندارم هيچ باب
  • جان خود گر راستي آراستي
    راستي در دين احمد زآن در است
  • راست است آن کو مطيع حيدر است
    غير ازاين در نيست در عالم دري
  • در طريق ديگران او رو کند
    غير اين دو غير دانم در جهان
  • در ميان مردمان ديوانه شد
    هست اين ديوانگي در پيش ما
  • تا شوي صافي چو باده در سبو
    مي کشم من باده صافي در جهان
  • بعد از آن عطار را در دير کرد
    گفت صاحب درديابي در يقين
  • در کدامين ملک باشي پاي بند
    گفت در ملک عراقم منزل است
  • تا شوي فرخنده در دنيا و دين
    چون که در عشق آمدي صاحبدلي
  • در حقيقت همچو مردان مقبلي
    چون که در عشق آمدي نطق آن تست
  • گه چو جان در جان و گاهي دل شدي
    چون که در عشق آمدي چون والهان
  • در مقام فقر هم شان مني
    چون که در عشق آمدي عطار پرس
  • در مساجدهاي دل ساجد شدي
    چون که در عشق آمدي منصور بين
  • در تمام علم دين حاذق شدي
    چون که در عشق آمدي بي من مباش
  • همچو شيطان در رهش رهزن مباش
    چون که در عشق آمدي از سر گذر
  • در حقيقت همنشين ما شدي
    چون که در عشق آمدي حق را ببين
  • سوره والفجر خوان در صبحگاه
    چون شدي در عشق صافي آمدي
  • ديدن او خود مرا در کار نيست
    هر که او در عشق مرد کار شد
  • در دو عالم ديده و ديدار شد
    هر که او در عشق جانان راه يافت
  • بعد از آن افتند در چاه عدم
    مي روند آن جمله در راه عدم
  • پند سيم در طريقت خود بکوش
    در حقيقت جام وحدت را بنوش
  • هر که او در صحبت نيکان نشست
    علم معني را در آورد او به شست
  • منع بد کن در جهان و راست باش
    بنده حق را به حق در خواست باش
  • خير باشد در طريقت راهبر
    خير باشد در حقيقت تاج سر
  • عمر خود در کسب معني صرف کن
    تا بماند در جهان از تو سخن
  • خود عوام الناس در دين جاهلند
    زآنکه ايشان در طريقت غافلند
  • گر کني تو اعتماد در جهان
    هم به خود کن تا نيفتي در زيان
  • هر که خواهد در جهان کردي کند
    در نهاني خدمت مردي کند
  • راز را در شرع مبهم گفته اند
    در به اسرار حقيقت سفته اند
  • عاقبت در صد پشيمان آردت
    بلکه خود در پيش شيطان آردت
  • در عبادت کوش و در کار خدا
    پيشه خود ساز شرع مصطفي
  • هر چه گوئي در نصيحت اي پسر
    اولا تو در درون خود نگر
  • اي پسر در گوش گير اين پند من
    تا که باشي در جهان پيوند من
  • صد هزاران جان فدا در راه او
    جان فدا عطار را در شاه او
  • رو تو بينش همچو حي در خويشتن
    زندگي تو به او شد در بدن
  • خانه در شرع احمد ساختند
    چار در خود اندر او پرداختند
  • تا شوي چون خضر زنده در جهان
    تو بماني در معاني جاودان
  • جمله گفتند اي امين و مقتدا
    در شريعت در طريقت پيشوا
  • بعد از اين آيند ترکان در جهان
    آيد اين عطار از ايشان در فغان
  • عدل کن در عدل کام دل ستان
    تا دمد در جنتت صد بوستان
  • در کتاب من خوش آمد کم بود
    اين کتابم در يقين محکم بود
  • تا شوي در باب جنت راهبر
    پي در اين معني به کوي شاه بر
  • اي برادر تو زغيبت در گذر
    تا نه بيني در دو عالم صد ضرر