نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان سعدي
باز از شراب دوشين
در
سر خمار دارم
وز باغ وصل جانان گل
در
کنار دارم
زان مي که ريخت عشقت
در
کام جان سعدي
تا بامداد محشر
در
سر خمار دارم
خنک آن روز که
در
پاي تو جان اندازم
عقل
در
دمدمه خلق جهان اندازم
نه دست صبر که
در
آستين عقل برم
نه پاي عقل که
در
دامن قرار کشم
در
همه شهر فراهم ننشست انجمني
که نه من
در
غمش افسانه آن انجمنم
در
خفيه همي نالم وين طرفه که
در
عالم
عشاق نمي خسبند از ناله پنهانم
گر چنانست که روي من مسکين گدا را
به
در
غير ببيني ز
در
خويش برانم
سخن ها دارم از دست تو
در
دل
وليکن
در
حضورت بي زبانم
هيچم نماند
در
همه عالم به اتفاق
الا سري که
در
قدم يار مي کنم
چو ناف آهو خونم بسوخت
در
دل تنگ
برفت
در
همه آفاق بوي مشکينم
از آن شاهد که
در
انديشه ماست
ندانم زاهدي
در
شهر معصوم
امشب آن نيست که
در
خواب رود چشم نديم
خواب
در
روضه رضوان نکند اهل نعيم
در
همه چشمي عزيز و نزد تو خواريم
در
همه عالم بلند و پيش تو پستيم
عمرها
در
پي مقصود به جان گرديديم
دوست
در
خانه و ما گرد جهان گرديديم
شوقست
در
جدايي و جورست
در
نظر
هم جور به که طاقت شوقت نياوريم
في الجمله قيامت تويي امروز
در
آفاق
در
چشم تو پيداست که باب فتنست آن
دو تن
در
جامه اي چون پسته
در
پوست
برآورده دو سر از يک گريبان
بگذاشتند ما را
در
ديده آب حسرت
گريان چو
در
قيامت چشم گناهکاران
فکرت من
در
تو نيست
در
قلم قدرتيست
کو بتواند چنين صورتي انگيختن
دفتري
در
تو وضع مي کردم
متردد شدم
در
آن گفتن
روي
در
خاک
در
دوست ببايد ماليد
چون ميسر نشود روي به روي آوردن
در
هيچ حلقه نيست که يادت نمي رود
در
هيچ بقعه نيست که تخمي نکشته اي
بس
در
طلبت کوشش بي فايده کرديم
چون طفل دوان
در
پي گنجشک پريده
سعدي به پاکبازي و رندي مثل نشد
تنها
در
اين مدينه که
در
هر مدينه اي
بايد که سري
در
نظرش هيچ نيرزد
آن کس که نهد
در
طلب وصل تو پايي
صفحه قبل
1
...
245
246
247
248
249
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن