167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • پيش قيس آوريد زن در حال
    گفت زين بيش نيست ما را مال
  • چون درون رفت قيس در مسجد
    نز سر هزل بلکه از سرء جد
  • رفت و در گوشه اي به غم بنشست
    بر نهاده ز شرم دست به دست
  • در جهان يک زيان چو سود تو نيست
    هيچ حبس ابد چو بود تو نيست
  • بود تو چون ترا حجاب آمد
    عقل تو با تو در عتاب آمد
  • روز و شب در فراق عقل بنال
    بيش با عقل خود بدي مسگال
  • صوفي و عشق و در حديث هنوز
    سلب و ايجاب ولايجوز و يجود
  • همه بدرايتان پرده رشک
    غرقه از پاي تا به سر در اشک
  • بود پيري به بصره در زاهد
    که نبود آن زمان چنو عابد
  • بازگو مر مرا که تا چه خورم
    منش گويم که مرگ و در گذرم
  • بخ بخ آنکس که نفس را دارد
    خوار و در پيش خويش نگذارد
  • گفت زاهد که اهل دنيا پاک
    در طلب کردنش شدند هلاک
  • به زباني فصيح مي گويد
    در جهان صيد خويش مي جويد
  • واي آن کو ز من حذر نکند
    در طلب کردنم نظر نکند
  • تا نگردد چنانکه در فسطاط
    اندکي مرغ و باز بر افراط
  • هست شهري بزرگ در حد روم
    باز بسيار اندر آن بر و بوم
  • گفت زاهد که نفس دوخته اند
    در من و زي ويم فروخته اند
  • از خورش خوي خويش باز کند
    در شهوت به خود فراز کند
  • ساعتي نفس چون شود در خواب
    من کنم يک دو رکعتي بشتاب
  • پيش از آن کو ز خواب برخيزد
    همچو بيمار در من آويزد
  • خرد اينجا تهي کند جعبه
    که تحري بد است در کعبه
  • هرکه در کعبه با تحري مرد
    زيره تر بسوي کرمان برد
  • در سه زندان غل و حقد و حسد
    عقل را بسته اي به بند جسد
  • نيک معلوم کن که در محشر
    نشود هيچ حال خلق دگر
  • خيز و تردامني ز خود کن دور
    ورنه نبوي در آن جهان معذور