167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

مظهر العجايب عطار

  • اوست در جانهاي صديقان دين
    نور او بوده است خود در آن و اين
  • روي دشمن در دو دنيا شد سياه
    زآنکه او را نيست در دل حب شاه
  • بوالحسن دان عسکريرا در جهان
    بوالحکم دان مهر او در جان جان
  • هرکه در کوي حقيقت راه يافت
    در درون عارفان الله يافت
  • در همه روي زميني مقتدا
    گفت اين در حق شاه اوليا
  • شاه بد با انبيا در کل حال
    شاه بد با اوليا در سر و قال
  • اي به خود مغرور از شيخي خويش
    در سرت دستار و در بر صوف کيش
  • سود و سودا در درون چه بود
    اينچنين ها در درون شه بود
  • تو رسن در حلق محکم کرده اي
    در ته چاه فنا دم کرده اي
  • هرکه او در چاه تن شه را نديد
    رفت در درياي کفر او ناپديد
  • هرکه او در راه عرفان زد قدم
    هست او در ذات ايشان محترم
  • هرکه او در شرع محکم ايستاد
    در ميان خلق محرم ايستاد
  • رو تو خود را در ميانه نيست کن
    تا بيابي سر معني در سخن
  • جهد کن تا نيک باشي در جهان
    در ميان سالکان و عارفان
  • در علوم ظاهري جز زهر نيست
    همچو تو اسرار دان در دهر نيست
  • يا اميرالمومنين جان گفته ام
    در معني در معاني سفته ام
  • کار حال ماست در عالم مدام
    سلسله در سلسله ميدان تمام
  • من سبق گويم ولي تو هوش دار
    در معني مرا در گوش دار
  • در عجايب سرها دارم نهان
    ليک جوهر را بياور در بيان
  • اي تو در ملک دلم روشن شده
    در ميان باغ جان گلشن شده
  • آن معلم بود وارث در علوم
    حکمت لقمان نموده در نجوم
  • هر که ما را در يقين نشناخته
    در جهان ايمان خود درباخته
  • يک چله در پيش آن سلطان بدم
    در کمال سر او حيران شدم
  • او همي بيند که دارد نام و ننگ
    در شود در نار دوزخ بي درنگ
  • اي تو در بازار دنيا بس خراب
    مي نداري هيچ در عقبي ثواب
  • هر چه آيد از زبانت در بود
    گوشم از در معاني پر بود
  • در ميانه جمع درويشان بدند
    جمله در اسرار حق پنهان بدند
  • شيخ در نزد خليفه شد روان
    در عقب رفتند جمعي مردمان
  • پس به او احوال را گفت او تمام
    در برون در ستاده خاص و عام
  • در ره دين ذکر حق را کن نثار
    تخم حب مرتضي در دل بکار
  • گر تو باشي همچو ايشان در روش
    ور بيابي در طريقت پرورش
  • يا ابو عثمان حيري در حرم
    در طريق عشق باشي محترم
  • ورشوي در رتبه چون شيخ کبير
    در ميان اهل عرفان بي نظير
  • همچو ايشان باش در دين پايدار
    تخم ايمان در زمين دل به کار
  • هرکه در راه ولايت انور است
    او به شهر دين احمد چون در است
  • هرکه در راه علي ره دان شده
    در ميان جان ما ايمان شده
  • هرکه در راه علي دارد قدم
    هست در دار بهشت او محترم
  • من به ديدم ديد او در خويشتن
    زآن به نالم همچو بلبل در چمن
  • من چه گويم من چه دانم من که ام
    در شنيدن در سخن گفتن که ام
  • در تصوف او بسي در سفته بود
    سي کتاب اندر تصوف گفته بود
  • اي به صورت سيب و در معني چو نور
    کرده اسرار خدا در تو ظهور
  • در حقيقت واصل اندر راه حق
    از تو در عالم نبرده کس سبق
  • همچو من در شرع و در دينش بکوش
    تا بيايي از همه مستي به هوش
  • رو تو در خرقه خدا را کن طلب
    وآنگهي دم در کش و نه لب بلب
  • يک محب را گوي تا فرمان برد
    در ميان داش خانه در شود
  • رو چو منصور و صفا بين در صفا
    تا رسي در وادي رب العلا
  • در جهان بسيار معنا گفته اند
    در اسرار معاني سفته اند
  • قال را در درس مان و حال گير
    تا شوي واصل تو در عرفان پير
  • عشق گفته با محمد در شهود
    در نهان و آشکارا هرچه بود
  • من در اين خانه يکي دارم نهان
    خود يکي شد آشکارا در جهان