167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • در ره شرع و فرض و سنت خويش
    منت حق شمر نه منت خويش
  • خود ز رخسار صبح و پشت شفق
    در ره عشق پيش رو سوي حق
  • روز که بود که پرده در باشد
    شب که باشد که پرده گر باشد
  • جون تو از بود خويش گشتي نيست
    کمر جهد بند و در ره ايست
  • نه چو ادريس پوستين بفکند
    در فردوس را نديد به بند
  • جن و انس و طيور و مور و ملخ
    در بن آب قلزم و سر شخ
  • کرده ده سال چاکري شعيب
    تا گشادند بر دلش در غيب
  • گل دل را ز لطف جان سر کرد
    دل گل ز دست جان در کرد
  • چون دکان را به مهر کرد قضا
    دست تقدير در نشيب فنا
  • پوستين خود نداشت در ره دين
    پس چه دادي به گازران زمين
  • ديدي اي خواجه سخن فربه
    که ترا در دل از سخن فر به
  • تو در اين گفت من مدار شکي
    باز کن ديده برگمار يکي
  • در رهش خوانده عاشقان بر جان
    آيه کل من عليها فان
  • چون برون آمد از تجلي پيک
    گفت در گوش او که تبت اليک
  • داند اعمي که مادري دارد
    ليک چوني به وهم در نارد
  • در چنين عالمي که رويش دو
    زشت باشد تو او بوي او تو
  • با تو چون رخ در آينه مصقول
    نز ره اتحاد و روي حلول
  • به ز تسليم نيست در علمش
    تا بداني حکيمي و حلمش
  • در جهان آنچه رفت و آنچ آيد
    و آنچه هست آن چنان همي بايد
  • تو مگو هيچ در ميانه فضول
    رانده او به ديده کن تو قبول
  • در کژي ام مکن به نقش نگاه
    تو زمن راه راست رفتن خواه
  • تو فضول از ميانه بيرون بر
    گوش خر در خور است با سر خر
  • کوه اگر پر ز مار شد مشکوه
    سنگ و ترياک هست هم در کوه
  • درد در عالم ار فراوان است
    هر يکي را هزار درمان است
  • ملکوتست و ملک در عالم
    زبر تخت نور و تحت ظلم