167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

ديوان سنايي

  • اي که از همت وراي چرخ اعظم گاه تست
    کيمياي خواجگي در بندگي درگاه تست
  • آفتاب اندر فلک شاگرد ذهن و راي تست
    مشتري در حسرت رخساره چون ماه تست
  • گام در ميدان کام خويش زن مردانه وار
    خوش خور و منديش چون اقبال نيکوخواه تست
  • با نفاذ حکم خود چون نامه در عنبر زني
    گرد تقدير فنا صد سد اسکندر زني
  • اختران را نيست آبي با تو کاندر زيرکي
    گر بخواهي خاک در چشم هزار اختر زني
  • بي سخن گردد زبانها در دهنها چون بروز
    آتش اندر گوهر تيغ زبان آور زني
  • بر دم ماهي بدوزي در زمان شاخ بره
    گر سنايي روز کين بر چرخ پهناور زني
  • تات گاهي چرخ چون ناهيد بيند در طرب
    تات گاهي دهر چون بهرام بيند با حسام
  • خاصه بهر خلعت ذات ترا بود آنکه زد
    علم تقدير ازل در عالم صورت علم
  • از براي خدمتت بود آنکه آمد در وجود
    از براي رتبتت بود آنکه رفت اندر عدم
  • در شگفتي مانده بودم کين تبه کردن چراست
    اين رقمهاي چنين شايسته را از باد رم
  • اي سنايي بگذر از جان در پناه تن مباش
    چون فرشته يار داري جفت اهريمن مباش
  • همچو طوطي هر زماني صدره ديبا مپوش
    پيش ناکس همچو قمري طوق در گردن مباش
  • کفر و ايمان هر دو از راهند جانان مقصدست
    بر در کعبه حديث عقبه شيطان مکن
  • چون عطارد گر نخواهي هر زماني احتراق
    چون بنات النعش جز در گرد خود جولان مکن
  • دي در آن تصنيف خواجه ساعتي کردم نظر
    لفظها ديدم فصيح و نکته ها ديدم غور
  • عالمي آمد به چشم من مزين وندر او
    لشکر تازي و دهقان در جدل با يکدگر
  • گرت بايد تا بماني در صفات خود ممان
    ور بخواهي تا نيفتي گرد خود جولان مکن
  • در قبيله عاشقي آيين و رسم قبله نيست
    گر قبولي خواهي اينجا قبله آبادان مکن
  • اي سنايي دم درين عالم قلندروار زن
    خاک در چشم هوسناکان دعوي دار زن
  • گر ز چاه جاه خواهي تا برآيي مردوار
    چنگ در زنجير گوهردار عنبربار زن
  • آفتاب از طارم نيلوفري در عاشقي
    از براي راه و رويش رنگ نيلوفر گرفت
  • آسمان دانست چندين گه که هست ارواح را
    اين چنين دردي در اجزاي چنين خاکي دفين
  • تا تو سلماني دگر گشتي مرا در مدح تو
    بوذر ديگر همي خواند کرام الکاتبين
  • هست در نفس طبيعي روح حيوانيت را
    از براي قرب حق هر لحظه قرباني دگر