167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان سنايي

  • در عالم جان و خرد آثار بزرگي
    چون گوهر خورشيد جهانتاب مبين باد
  • دردم که باشد در جهان باغم نماند جاودان
    روزي سرآيد اندهان الصبر مفتاح الفرج
  • جاني کمال يافته در پرده شما
    وانگه شما حديث تن مختصر کنيد
  • بر بام هفتمين فلک بر شويد اگر
    يک لحظه قصد بستن اين پنج در کنيد
  • با خصم اعتقاد زبانش چو تيغ بود
    در راه اجتهاد گمانش چو تير بود
  • در قبض و بسط لطف سياست به راه دين
    چون مرکز محيط و هواي اثير بود
  • چون ديد کين سراي نيرزد به نيم جو
    زان چون خران عصر نشد در جوال او
  • در عالم نجات خراميد و باز رست
    از ننگ نفس ناطقه و قيل و قال او
  • در پيش فر سايه حکم آمده به عشق
    او را هماي خوانده و خود استخوان شده
  • اي بوده حبس در قفس طبع وز خرد
    ناگه قفس شکسته و زي آشيان شده
  • هر مشکلي که بوده ترا در سراي عشق
    بي طمطراق عقل فضولي عيان شده
  • در شاهراه حکم الاهي به دست عجز
    ببريده پاي و کنده سر اختيار خويش
  • اي شاخ نو شکفته که از بيم چشم بد
    ناگه نهاده در شکم خاک بار خويش
  • ديريست تا ز مرگ تو در عالم قضا
    گشت زمانه گشت پشيمان ز کار خويش
  • گر دلت خون شود چه شود کان بزرگ را
    در خردگي به خون جگر پروريده اي
  • شمسه دنيا و شمس دين ز تاثيرش منير
    آنکه چون شمسش نيابي در همه عالم نظير
  • آب حلمش در گران رفتن بگريد بر فرات
    آتش خشمش ز کم سوزي بخندد بر جحيم
  • همتت را در نيابد گر فلک گردد بساط
    فکرتت را برنتابد گر جهان گيرد سوال
  • بوي عنبر همتک اخلاق خوشبوي تو شد
    بار شکر همره الفاظ در بار تو باد
  • افسر زرين همي بر تارک نرگس نهد
    گوشوار زمردين در گوش سيسنبر کشد
  • از پي آن تا ببيند چهره شاهد درو
    چادر سيمابگون در روي نيلوفر کشد
  • گرچه نا ممکن بود ليکن به خاطر در حساب
    نيمه پنجش صحيح بيست را مکسور کرد
  • در هواي ربع مسکون شيمت انصاف او
    باز را هنگام کوشش دايه عصفور کرد
  • در حساب او آن تفحص کرد کز روي وقوف
    نيست نامعلوم رايش جمع و تفريق هبا
  • عاقل از غافل جدا کردن ندانست ايچ کس
    تا نيامد در ميان کلکش چو خط استوا