167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

ديوان سنايي

  • تو به اخبار و به تفسيري امام بي بدل
    شاعري در جنب فضلت هست کاري سرسري
  • نيستي اندر طريق شعر گفتن آنچنانک
    بوحنيفه گفت در شعري براي عنصري
  • يادگار از مردمان ذکر نکو ماند همي
    چون تو از ذکر نکو در عمر نيکو محضري
  • گرمي و تري در طبع هلاک شکرست
    او همه گريم و تري و چو تنگ شکري
  • دو سيه زنگي در پيش دو شهزاده روم
    دو نوان نرگس برطرف دو گلبرگ طري
  • باز کردار همي صيد کند ديده و دل
    چون خراميد به بازار در آن کبک دري
  • زنده ماندست ز تو رسم پدر در همه حال
    اين چنين باد کردن پدران را پسري
  • کفر ممکن شدي در سر زلفين تو
    گر بنکردي لبت دعوي پيغمبري
  • هر زيادت کان ندارد بر رخان توقيع شرع
    آن زيادت در جهان عدل بيني کمتري
  • مرد زي در راه دين با رنگ رعنايي مساز
    سعتري از ننگ هر نامرد گردد سعتري
  • گر همي خواهي که پوسيده نگردي در هوس
    خانه پرداز از کره خاکي و چرخ چنبري
  • بي چراغ شرع رفتن در ره دين کوروار
    همچنان باشد که بي خورشيد کردن گازري
  • بود نوشروان عادل کافري در عهد خود
    داد دادي باز هر مظلوم را از داوري
  • شاد باش اي مهتري کز فضل تو در نيم شب
    کور مادرزاد خواند نقش بر انگشتري
  • غول را از خضر نشناسي همي در تيه جهل
    زان همي از رهبران جويي هميشه رهبري
  • پادشاهي از يکي گفتن به دست آيد ترا
    کز دو گفتن نيست در انگشت جم انگشتري
  • گر چه در «الله اکبر» گفتني تا با خودي
    بنده کبري نه بنده پادشاه اکبري
  • اين زبان از بن ببر تا فاش نکند بيهده
    سرسر عاشقان در پيش مستي سرسري
  • گاو را دارند باور در خدايي عاميان
    نوح را باور ندارند از پي پيغمبري
  • از کوه فرود آمد زين پيري نوراني
    پيداش مسلماني در عرصه بلساني
  • در وي نفري ديدم پيران خراباتي
    قومي همه قلاشان چون ديو بياباني
  • ار اين گنهي منکر در مذهب ايشاني
    بايد که تو اين اسار از خلق بپوشاني
  • اي آنکه ز قلاشي بر خلق تو ترساني
    در زهد عبادت آر چون بوذر و سلماني
  • تا ديد سنايي را در مجلس روحاني
    با دست به دست او زين زهد به ساماني
  • تا کي اين لاف در سخن راني
    تا کي اين بيهده ثنا خواني