167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان سنايي

  • باد جولان تو در ميدان عشرت با بتي
    کش بود چوگان زلف اندر بر گوي ذقن
  • نفي و اثباتست اندر عاشقي
    صدمه در صور بقا خواهم زدن
  • همچو ايوب از براي مصلحت
    دست در صبر و بلا خواهم زدن
  • کفر و دين را در مقام نيستي
    بر نواي بي نوا خواهم زدن
  • خويشتن را در مصال «قل کفي »
    بر صف اهل رضا خواهم زدن
  • هم چو مستان در صف ميخوارگان
    نعره «اني ارا» خواهم زدن
  • اي سنايي با ثنايي هر زمان
    چنگ در آل عبا خواهم زدن
  • ديو طرارست پيش آهنگ حرب وي تويي
    سوزن تمهيد را در چشم اين طرار زن
  • در خرابات خرابي همچو مستان گوشه گير
    خيمه قلاشي اندر خانه خمار زن
  • پاي در ميدان مهر کمزنان ملک نه
    نرد بازيدي ز مستي حصل بر اسرار زن
  • گر همه دعوي کني در عاشقي و مفلسي
    چون سنايي دم درين عالم قلندروار زن
  • در چارسوي عنصر صد قافله غم هست
    يک نعره ز چالاکي بر قافله غم زن
  • در بوته قلاشان چون پاک شدي زر شو
    وندر صف مهجوران چون صبح شدي دم زن
  • در مجلس مستوران وندر صف رنجوران
    هم جام چو رستم کش هم تيغ چو رستم زن
  • چنگ در فتراک صاحبدولتي زن تا مگر
    برتر آيي زين سرشت گوهر و صرف ز من
  • راه رو تا ديو بيني با فرشته در مصاف
    ز امتحان نفس حسي چند باشي ممتحن
  • بار معني بند ازينجا زان که در صحراي حشر
    سخت کاسد بود خواهد تيز بازار سخن
  • باد و قبله در ره توحيد نتوان رفت راست
    يا رضاي دوست بايد يا هواي خويشتن
  • مژه در چشم سنايي چون سناني باد تيز
    گر سنايي زندگي خواهد زماني بي سنن
  • با سخنهاي سنايي خاصه در زهد و مثل
    فخر دارد خاک بلخ امروز بر بحر عدن
  • لاجرم اکنون چنان کردي که در هر ساعتي
    کافري از جور دين بر خود بدرد پيرهن
  • مرحبا اي مهتري کز بيم تيغت در جهان
    پيش چشم دشمنانت خون همي آيد لبن
  • سرکشان را سر بسر نابود کردي در جهان
    تختهاشان تخته کردي حله هاشان را کفن
  • دامن تر دامنان عقل در آخال کش
    ساعد هودج کشان عشق پر خلخال کن
  • عشق را روز عزيمت باد بر فتراک بند
    عقل را وقت هزيمت خاک در دنبال کن