167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان سنايي

  • راستي اندر ميان داوري شرطست از آنک
    چون الف زو دور شد دستي در امکان داشتن
  • کار عاقل نيست در دل مهر دلبر داشتن
    جان نگين مهر مهر شاخ بي بر داشتن
  • بندگان را بندگي کردن نشايد تا توان
    پاسبان بام و در فغفور و قيصر داشتن
  • يوسف مصري نشسته با تو اندر انجمن
    زشت باشد چشم را در نقش آزر داشتن
  • اي درياي ضلالت در گرفتار آمده
    زين برادر يک سخت بايست باور داشتن
  • بحر پر کشتي ست ليکن جمله در گرداب خوف
    بي سفينه نوح نتوان چشم معبر داشتن
  • چون درخت دين به باغ شرح حيدر در نشاند
    باغباني زشت باشد جز که حيدر داشتن
  • هفت زندان را زباني برگشايد هفت در
    از براي فاسق و مجرم مجاور داشتن
  • بگذر از رنگ طبيعت دست در تحقيق زن
    ننگ باشد با پدر نسبت به مادر داشتن
  • زير پاي حرص دنيا چون دلت فرسوده شد
    دلبر همت چه سود آنگاه در بر داشتن
  • ناجوانمردي و بدديني بود کز ناکسي
    در مزاج اين جان صافي را مکدر داشتن
  • عقل محرم تا بود دستور سلطان بدن
    کي به ناواجب رود فرمان جان در ملک تن
  • جان جهاني لشکر عالي نسب دارد همي
    هر يکي با کار و باري در جهان خويشتن
  • بي تکلف مرکباني آوريده زير ران
    کآفتاب انگيز باشد نعلشان در تاختن
  • کرده اندر بزمگه نفس ارادي را قدح
    ساخته در رزمگه روح طبيعي را مجن
  • هر زمان گويند اين دستور کروبي نژاد
    شاه روحاني نسب را در ميان انجمن
  • خدمت عالي معين الدين والدنيا گزين
    چنگ در فضل ابونصر احمدبن فضل زن
  • شادباش اي آنکه اندر فرودين خشم تو
    در کف بدخواه تو الماس گردد نسترن
  • دير زي اي آنکه اندر فر ماه لطف تو
    شعله آتش شود در مجلست شاخ سمن
  • سرفرازي چون ترا زيبا بود در مملکت
    خلعت سلطان اعظم خسرو گردون شکن
  • آدمي اندر فرايض فر تو جويد ز رب
    وز خدا لطفت همي خواهد فرشته در سنن
  • خضر اگر در انتهاي عمر خورد آب حيات
    بد ترا ز ابتدا آب حيات اندر لبن
  • از تو آموزد جوانمردي جوانمردي از آنک
    با جوانمردي رود در ملک تو هر پيرزن
  • تا نباشد گوي جهل اندر بر چوگان عقل
    تا نباشد مرکب تحقيق در ميدان ظن
  • نيکخواهت باد چون تحقيق بر راه طرب
    بدسگالت باد چون ظن در بيابان محن