167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان سنايي

  • گر برآيد خط توقيعش برين منشور ما
    ما ز ديده بر خط منشور در افشان کنيم
  • بوحنيفه وار پاي شرع بر دنيا نهيم
    بوهريره وار دست صدق در انبان کنيم
  • شربت لا بر اميد درد الاالله کشيم
    و آنچه آن طوفان نوح آورد در طوفان کنيم
  • هم تري باشد که در دعوي راه معرفت
    صورت هارون بمانده سيرت هامان کنيم
  • عندليب اين نوايي در قفس اولاتري
    چون شدي طاووس جايت منظر و ايوان کنيم
  • گر تمناي بزرگي باشدت در سر رواست
    فقر تو افزون شود چون حرص تو نقصان کنيم
  • گاه از ذل غريبي بار هر ناکس کشيم
    گاه در حال ضرورت يار هر نادان شويم
  • پاي چون در باديه خونين نهاديم از بلا
    همچو ريگ نرم پيش باد سرگردان شويم
  • در تماشاشان نيابيم ار گهي خوش دل بويم
    گرد بالينشان نبينم ار دمي نالان شويم
  • باشد اميدي هنوز ار زندگي باشد وليک
    آه اگر در منزلي ما صيد گورستان شويم
  • آه اگر يک روز در کنج رباطي ناگهان
    بي جمال دوستان و اقربا مهمان شويم
  • يا پديد آييم در صحراي مردان همچو کوه
    يا به زير پشته ريگ روان پنهان شويم
  • پيشواي دين فقيه امت آن کز حشمتش
    مبتدع را مغز خون گردد همي در استخوان
  • تا ببام آسمانش برد بخت از راه علم
    اين نکوتر باز کآتش در زد اندر نردبان
  • لاجرم آنرا که بادي بود چون اينجا رسيد
    خاک اين در کرد بيرون بادشان از بادبان
  • تا جمال خانه حداديان باشد به جاي
    هيچ دين دزدي نيارد گشت در گيتي عيان
  • کز براي خدمتت را ماه بگزيند زمين
    وز براي حرمتت را حور در بازد جنان
  • کنون طوفان مردانست و آنک طرف گل در گل
    کنون بازار شيطانست و آنک موعد ديوان
  • ز يثرب علم دين خيزد عجب اينست در حکمت
    که صاحب همتان آيند از بنياد ترکستان
  • ماهت ار نور دهد تري آبست درو
    مشک ار بوي دهد خشکي نارست در آن
  • هر که لوزينه شهوت نچشيدست ز پس
    نيست در مجلس اين طايفه از پيشتران
  • باز دانش چو همي صيد نگيرد ز اقبال
    پيشش از خشم در اطراف ممالک مپران
  • بي خبروار در اين عصر بزي کز پي بخت
    گوي اقبال ربودند همه بي خبران
  • وقت آنست که در پيشگه ميخانه
    ترس و لاباس بسازي چو همه بي فکران
  • کار حکم ازلي دارد و نقش تقدير
    که نوشتست همه بوده و نابوده در آن