167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان سنايي

  • جان تو که باشد ز در خنده او باش
    کز خنده شيرينت بخندد به شکر بر
  • بنشانده به خواري خرد عافيتي را
    زنجير دلاويز تو چون حلقه به در بر
  • ديوانه بسي دارد در هر شکن و پيچ
    آن سلسله مشک تو بر طرف قمر بر
  • سلطان همه مشرق بهرامشه آنکو
    بهرام سپهرش نسزد بنده به در بر
  • لفظش برسيدست بسان خرد و جان
    بر ذروه عرش و فلک و ذره به در بر
  • در کعبه انصاف تو محراب دگر شد
    نقش سم شبديز تو بر ماده و نر بر
  • در بحر گر آواز دهي جانورانش
    لبيک زنان پيش تو آيند به سر بر
  • خاک در تو باد سپهر همه شاهان
    تا خاک و سپهرست بزير و به زبر بر
  • در خرابات کم گذر چونه اي
    چون مزاج شراب آلت شر
  • پيش هر دون مکن چو چنبر پشت
    پاي هر سفله را مگير چو در
  • همچو نکبا ازين وآن مرباي
    همچو نرگس در اين و آن منگر
  • ز اندرون کژ مباش چون زنجير
    تا نماني برون چو حلقه در
  • گرد حران در آي همچو سخاي
    سوي مردان گراي همچو هنر
  • تن خويش از سر کهان در دزد
    جان خويش از مي مهان پرور
  • اينک ار چه به طبع يکسانند
    در تفاوت به يک مکان بنگر
  • چنگ در شاخ هر مهي ميزن
    تو چه داني ز بخت «بوک » و «مگر»
  • از خداوند نترسي که بدين حال مرا
    بگذاري و کني از در من بنده گذر
  • از وفاق استاد بر صحراي نوراني ملک
    وز خلاف افتاد در تابوت ظلماني بشر
  • تا دو نيکو خواه کردند از پي دين آشتي
    کرد قلب آشتي در قلب بدخواهان اثر
  • آنچه اندر حق يوسف کرد يعقوب از وفا
    شيخ در حق تو آن کردست داني آنقدر
  • در ميان يوسف و يعقوب اگر گفتي رود
    عاقلان دانند کان گفتار نبود معتبر
  • عالمي را در حضر دلشاد کردي زين حضور
    کشوري را زان سفر آزاد کردي از سقر
  • طيلسان داران دين بودند آنجا نعره زن
    خانگه داران جان بودند آنجا جامه در
  • گر نه عرق منبر تستي در اشجار عراق
    روح نامي اره اي گشتستي اندر هر شجر
  • مرد در ظلمت ايام گهر يابد و کام
    که به ظلمت گهر اسپرد همي اسکندر