167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان سنايي

  • زان که ايشان در جهان ديوانگان حضرتند
    بند ايشان را نشايي دست از ايشان باز دار
  • گر شبي طلعت نمايد در يمن نجم سهيل
    صد هزاران پوست خلعت گردد اندر هر ديار
  • سمع کو تا بشنود امروز آواز اويس
    خضر کو تا در شود غواص وار اندر بحار
  • آهوي خود پيش افتد مرد بايد چون عمر
    چون عمر در زين نشيند بوالحسن بايد سوار
  • عالمي وامانده اند از عدل اندر حبس خود
    مفلسان بي گناهانند اي دل در گذار
  • دل گرفت احرام در بيت الحرام آب و نان
    هم دل اندر محرم خلوت سراي شهريار
  • در اوايل چار مي گفتند بنيان جهان
    دور ما آخر برآرد هم دمار از هر چهار
  • کرد از تف سخاوت خود همچو چوب خشک
    در کامهاي خلق زبانهاي افتخار
  • گر بنگرد به خشم سوي چرخ و آفتاب
    در ساعتي دو ليل بخيزد ز يک نهار
  • خاکي که يافت سايه حزم تو زان سپس
    از باد کوه کن نبرد در هوا غبار
  • آبي که يافت آتش عزمت کند چو وهم
    در نيم لحظه چنبر افلاک را گذار
  • گويي که هست بر بشره نزد خاطرت
    آنها که در عروق مفاصل بود نثار
  • در زينهار خويش نگهدارم از بلا
    اي خلق را به علم تو از مرگ زينهار
  • تا گرفت او روزه پيوسته در تابوت مرگ
    خون همي گريند بهر او جهاني روزه دار
  • روي پر آژنگشان از اشک خون هست آن چنانک
    در ميان طبله شنگرف پشت سوسمار
  • دوستان را جاي شکر و تهنيت ماندست از آنک
    ار صدف بشکست ازو برخاست در شاهوار
  • اي پدر را ناگهاني ديده در خاکي خموش
    وي پدر را ناگهاني ديده بر چوبي سوار
  • آنک در پيش صحابان فضل او گفتي رسول
    تا قيامت داد علمش کار خلقان را قرار
  • معني سه بار گفتن بوحنيفه را چراغ
    ماضي و مستقبل و حال از علومش در حجار
  • تا نماز شما نامد بوحنيفه پيش شاه
    چيره گشته دهري آنجا شاه بد در انتظار
  • آنک مي دارند روزه گويد ار او راست مزد
    ساغري مي بايدم معشوق زيبا در کنار
  • آدمي در روشنايي صنعتش پيدا کند
    کار صانع بر خلاف اين بود انديشه دار
  • نطق گويايي و بينايي و سمع آرد پديد
    هفت چشمه در بدستي استخوان باده بار
  • در مثل گويند مرواريد کژ نبود چرا
    کژ همي بينم چو زلف نيکوان دندان يار
  • ليک چندان زيب دارد کژ مژي دندان او
    کآن نيابي در هزاران کوکب گردون گذار