167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان سنايي

  • خورشيد چو از حوت به برج حمل آمد
    گويند ز سر باز جهان در عمل آمد
  • در باغ خلل يافته و گلبن خالي
    اکنون به بدل باز حلي و حلل آمد
  • فردوس شد امروز جهاني که ازين پيش
    در چشم همه کس چو رسوم و طلل آمد
  • نوک مژگانت بهر لحظه همي در ره عشق
    آدم کافر و ابليس مسلمان آرند
  • زلف و خالت ز پي تربيت فتنه ما
    عقل را کاج زنان بر در زندان آرند
  • چشمهامان ز پي تقويت حسن تو باز
    فتنه را رقص کنان در قفس جان آرند
  • بوستان از خجلي پوست بيندازد از آنک
    صورت روي تو در ديده بستان آرند
  • عاشقان از خم زلف تو چه ديدند هنوز
    باش تا تاب در آن زلف پريشان آرند
  • کي به آساني عشاق ز دستت بدهند
    که نه در دست همي چون تويي آسان آرند
  • عقد پروين بخمد چون دم عقرب در حال
    چون سخن زان دو رده لولو مرجان آرند
  • آتش جانان گريبان گير جان آمد از آنک
    آنهمه تر دامني در چشمه حيوان بماند
  • خسرو خسرو نسب بهرامشه سلطان شرق
    آنکه بهرام فلک در سطوتش حيران بماند
  • کرد رفت از مردمان اندر جهان اقوال ماند
    همعنان شوخ چشمي در جهان آمال ماند
  • صدرها از عالمان و منصفان يکسر تهيست
    صدر در دست بخيل و ظالم و بطال ماند
  • از براي حرص سيم و طمع در مال يتيم
    حاکمان حکم شريعت را مبتر کرده اند
  • قاريان زالحان ناخوش نظم قرآن برده اند
    صوت را در قول همچون زير مزمر کرده اند
  • در منازل از گدايي حاجيان حج فروش
    خيمه هاي ظالمان را رکن و مشعر کرده اند
  • مالداران توانگر کيسه درويش دل
    در جفا درويش را از غم توانگر کرده اند
  • خون چشم بيوگانست آنکه در وقت صبوح
    مهتران دولت اندر جام و ساغر کرده اند
  • جبه دزدان از ترازوها بر اطراف دکان
    طبع را در جبه دزديدن مخير کرده اند
  • باز نقاشان روحاني به صلح چار خصم
    از سراي پنجدر در خانه آرايي شدند
  • عاشقان در زير گلبنهاي پروين پاش باغ
    از بنات النعش اندر شکل جوزايي شدند
  • تا وطاها باز گستردند پيران سپهر
    قمريان چون مقريان در نوبت افزايي شدند
  • از پي چشم شکوفه دستهاي اختران
    بر صلايه آسمان در توتياسايي شدند
  • تا عيار عشق عياران پديد آرند باز
    زرگران نه فلک در مرد پالايي شدند