167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان سنايي

  • اي دريغا گر رسيدي دي به من پيغام تو
    دوش زاري کردمي در آرزوي نام تو
  • گر مسلمان کشتن آيين باشد اندر کافري
    در مسلماني مسلمان کشتنست آيين تو
  • پوست در تن خشک دارم همچو چنگ
    از هواي چنگ روح افزاي تو
  • باز افتاديم در سوداي تو
    از نشاط آن رخ زيباي تو
  • دستمان گير الله الله زينهار
    زان که بنهاديم سر در پاي تو
  • باز ما را جاودان در بند کرد
    حلقه زلفين عنبرساي تو
  • باز کاسد کرد در بازار عشق
    عقل ما را لعل روح افزاي تو
  • مر سنايي را کنون تا جاودان
    در پذيرش تا بود مولاي تو
  • در کوي تو من کدام سگ باشم
    تا لاف زنم ز روي و راي تو
  • هم دوست همي کشي و هم دشمن
    چه خشک و چه تر در آسياي تو
  • ايندست که مر تراست در شوخي
    اندر دو جهان کراست پاي تو
  • ديريست که هر زمان همي کوبند
    اين دبدبه بر در سراي تو
  • اي کعبه من در سراي تو
    جان و تن و دل مرا براي تو
  • مشک ست هزار نافه بت رويا
    در حلقه زلف مشکساي تو
  • در عشق تو از جفا نپرهيزد
    آن دل که شدست مبتلاي تو
  • جان و دل نزدت فرستادم نخست
    آمدم بي جان و دل در واي تو
  • آستين پر خون و ديده پر سرشگ
    چشم خيره در رخ زيباي تو
  • من نيارم ديد در باغ طرب
    سرو از رشک قد و بالاي تو
  • اي ببرده آب آتش روي تو
    عالمي در آتشند از خوي تو
  • تير عشقت در جهان بر من رسيد
    غازيانه زان کمان ابروي تو
  • هر کسي مشغول در دنيا و دين
    دين و دنياي سنايي روي تو
  • کفر و دين را نيست در بازار عشق
    گيسه داري چون خم گيسوي تو
  • کي توانم پاي در عشقت نهاد
    با چنان دست و دل و بازوي تو
  • آتش به صفات خويش در زن
    از هستي خويشتن برون شو
  • برفشان برفشان دل و جان را
    در و مرجان عليک عين الله