167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان سنايي

  • ز بهر آبروي عاشقان را
    خرد را در جهان عشق خر کن
  • صفا را خاوري سازش ز رفعت
    نشانرا در کسوفش باختر کن
  • برآمد سايه از ديوار عمرت
    سبک چون آفتاب آهنگ در کن
  • مهر تو گردنکشان را صيد تو کرد آنگهي
    پادشه امروز گشتي در جهان آواز کن
  • با مغان اندر سفالي باده خور
    دست با زردشتيان در جام کن
  • آخر ترا که گفت که در جام بي دلان
    وقت علاج سرکه کن و انگبين مکن
  • اي دل ار مولاي عشقي ياد سلطاني مکن
    در ره آزادگان بسيار ويراني مکن
  • همره موسي و هارون باش در ميدان عشق
    فرش فرعوني مساز و فعل هاماني مکن
  • در خراباتي که اين گويد که فاسق شو بشو
    وندران مجلس که آن گويد مسلماني مکن
  • در ديار تو نتابد ز آسمان هرگز سهيل
    گر همي بايد سهيلت قصد کن سوي يمن
  • عقل با عشق در نمي گنجد
    زين دل خسته رخت برد برون
  • نابوده شبي شادان از وصل تو اي جانان
    در هجر مرا کشتي آخر چه وبالست اين
  • خواجه سلام عليک آن لب چون نوش بين
    توشه جانها در آن گوشه شبپوش بين
  • در بر تنگ شکر مار جهانسوز بين
    بر سر سنگ سياه صبر جگرجوش بين
  • ساقي فردوس را از پي بازار او
    بر در ميخانه ها بلبله بر دوش بين
  • زلفش يکسو فگن و آنگه در زير زلف
    جان سنايي ز عشق خسته و مدهوش بين
  • بيدل و بيجان منم در غم هجران او
    خواجه سلام عليک عاشق مدهوش بين
  • اسب را باز کشيدي در زين
    راه را کردي بر خانه گزين
  • گر نيابم وصل رويش باشد از وي اينقدر
    عمر يارب مي گذارم در غم تيمار او
  • برگشاده به عشق و لاف زبان
    خويشتن بسته در حمايت تو
  • هست بي تحفه نشاط و طرب
    آنکه او نيست در حمايت تو
  • بلفضولانرا سوي تو راه نبود تا بود
    کبريا در بادبان رايگان آباد تو
  • آتش اندر خاکپاشان همه عالم زدند
    هر کرا بر روي آب تست در سر باد تو
  • نيست در چنبر نه چرخ يکي پروين بيش
    هست پروين کده ره چنبري از عنبر تو
  • هستم به جوال عشوه ات دايم
    وان کيست که نيست در جوال تو