نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
ديوان سنايي
خاک
در
ديده خورشيد زدن تا کي ازين
دامن شب را از روز گريبان کردن
ما صبر گزيديم به دام تو که
در
دام
بيچاره شکاري خبه گردد ز تپيدن
در
حسرت آن دانه نار تو دل ما
حقا که چو نارست به هنگام کفيدن
ياد آيدت آن آمدن ما به سر کوي
دزديده
در
آن ديده شوخت نگريدن؟
آرامش و رامش همه
در
صحبت خلقست
اي آهوک از سر بنه اين خوي رميدن
بر سر کوي خرابات از تن معشوق هست
صدهزاران بوسه بر خاک
در
خمار زن
تا تويي با تو نيايي خويشتن رنجه مدار
بر
در
ناديده معني خيمه اسرار زن
خانه خمار اگر شد کعبه پيش چشم تو
لاف از لبيک او
در
خانه خمار زن
طبل از هستي خويش اندر جهان تاکي زني
بر
در
هستي يکي از نيستي مسمار زن
خيز اي بت و
در
کوي خرابي قدمي زن
با شيفتگان سر اين راه دمي زن
بر عالم تجريد ز تفريد رهي ساز
در
باديه هجر ز حيرت علمي زن
چون فرد شدي زين همه احوال به تصديق
در
شاهره فقر و حقيقت قدمي زن
اي رخ تو بهار و گلشن من
همچو جانست عشق
در
تن من
همچو خورشيد و ماه
در
تابد
عشق تو هر شبي ز روزن من
رادمري کني به
در
نبري
بنهي بار خلق بر تن من
چون درآيي ز
در
توام به زمان
بردمد لاله زار و سوسن من
چون قضيب خيزران گشتم نزار
در
غمت اي خيزران بالاي من
بوديش سر عشق من و برگ مراعات
گر چون دگران فاسق
در
کون بر مي من
در
صورت عشق ما نگارا
بدخويي را ز خود جدا کن
ورنه تو که سغبه جفايي
تن
در
دادم برو جفا کن
در
جمله هميشه با سنايي
کاري که کني تو بي ريا کن
حرارت هاي نفساني بسوزد دينت را روزي
اگر
در
راه دين مردي علاج اين حرارت کن
با دلبر من بگو که جانا
در
عاشق خود يکي نظر کن
غلاما خيز و ساقي را خبر کن
که جيش شب گذشت و باده
در
کن
به باغ صبح
در
هنگام نوروز
صبايي کرد و بر گلبن نظر کن
صفحه قبل
1
...
2400
2401
2402
2403
2404
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن