167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

مثنوي معنوي

  • کافران کارند در نعمت جفا
    باز در دوزخ نداشان ربنا
  • کودکان خرد در کتابها
    و آن امامان جمله در محرابها
  • در فره دادن شنيده در کمون
    حکمت لولا رجال مومنون
  • هيچ عاقل افکند در ثمين
    در ميان مستراحي پر چمين
  • نيم عمرت در پريشاني رود
    نيم ديگر در پشيماني رود
  • گفت حجت در درون جانمست
    در درون جان نهان برهانمست
  • جز عمادالملک نامي در خواص
    در شفاعت مصطفي وارانه خاص
  • خاصه عمري غرق در بيگانگي
    در حضور شير روبه شانگي
  • در دمي در صور گويي الصلا
    برجهيد اي کشتگان کربلا
  • چون يحبون بخواندي در نبي
    با يحبوهم قرين در مطلبي
  • لاجرم در ظرف باشد اعتداد
    در لهبها نبود الا اتحاد
  • در گشاد ختمها تو خاتمي
    در جهان روح بخشان حاتمي
  • شهسواران در سباقت تاختند
    خربطان در پايگه انداختند
  • تخم نادر در فضيحت کاشتي
    در جهان تو مصحفي نگذاشتي
  • در فتادند از لنحن الصافون
    در چه بابل ببسته سرنگون
  • درج در خوفي هزاران آمني
    در سواد چشم چندان روشني
  • ديوان شمس

  • در باطن کرده خاص خاصت
    در ظاهر کرده امتحانت
  • او در طلب چنين درستي
    در پيش سهيل چون اديمست
  • بشکفت درخت در زمستان
    در بهمن ميوه ها پزيده ست
  • اما صدفي که در ندارد
    در جستن درش معبري هست
  • در هر ابري هزار خورشيد
    در هر ويران بهشت آباد
  • در حضرت آن چنان رقيبي
    در شاهد بنگرد نترسد
  • در عشق پديد شد سپاهي
    در سايه چتر پادشاهي
  • در عشق حلال گشت حيله
    در عشق رهين صد قماريد
  • در تير شهيت اگر شهيديت
    در پيش مهيت اگر غباريد
  • ساقيان سرمست در کار آمدند
    مستيان در کوي خمار آمدند
  • کي باشد اختري در اقطار
    در برج چنين مهي گرفتار
  • بود لحاف شبشان ماهتاب
    روز طواف همشان در به در
  • مرگ نفس است در تجلي
    مرگ جعلست در عبربيز
  • در کشتي عشق خفته ام خوش
    در حالت خفتگي روانم
  • در ديده عقل بس مکينم
    در ديده عشق بي مکانم
  • آتشي نو در وجود اندرزديم
    در ميان محو نو اندرشديم
  • آزمودم مردگي و زندگي
    در فنا و در بقا نشکيفتم
  • در وصالت چرا بياموزم
    در فراقت چرا بياموزم
  • در هوايش طواف سازم تا
    چون فلک در هوا بياموزم
  • غم بيهوده در جهان نخوريم
    مي آسوده در قدح ريزيم
  • در پرتو آفتاب رويت
    در رقص چو ذره هاست ديده
  • در پنجه ماست دامن تو
    اي دست در آستين کشيده
  • در نيم شبي رسيد شمعي
    در قالب مرده رفت جاني
  • درياي محيط در سبويي
    در صورت خاک آسماني
  • در کشتي نوح همچو روحي
    در گلشن روح نوبهاري
  • در ذره کجا قرار ماند
    خورشيد به رقص در سمايي
  • در صورت بنده کمينيم
    در سر صفت يکي خدايي
  • حدي نداري در خوش لقايي
    مثلي نداري در جان فزايي
  • ناپديدي چو جان در اين عالم
    در جهان دلم پديدستي
  • درآ در سينها کآرام جاني
    درآ در ديدها که توتيايي
  • در حضرت حق ستوده درويشانند
    در صدر بزرگي همه بيخويشانند
  • در انجمني نشسته ديدم دوشش
    نتوانستم گرفت در آغوشش
  • پالوده شوي در طلب پالودن
    فرسوده شويد در هوس فرسودن
  • ديوان ناصر خسرو

  • سوزن سوزانم در چشم جهل
    ليکن در باغ خرد سوسنم
  • بيرونت برند از در مرگ
    چون از در بودش اندرآئي
  • در ديگ خرافات کفچليزي
    در آينه ناکسي خيالي
  • خسرو و شيرين نظامي

  • هنوزش پريغلق در عقابست
    هنوزش برگ نيلوفر در آبست
  • نشسته گوهري در بيضه سنگ
    بهشتي پيکري در دوزخ تنگ
  • گهي خوردند مي در مرغزاري
    گهي چيدند گل در کوهساري
  • خمار ساقيان افتاده در تاب
    دماغ مطربان پيچيده در خواب
  • دوشه را در زفاف خسروانه
    فراوان شرطها شد در ميانه
  • جواني ديد زيبا روي بر در
    نمودار جهانداريش در سر
  • نشاط دلبري در سر گرفته
    نيازي ديده نازي در گرفته
  • به فراشي کواکب در جنابش
    به سرهنگي سعادت در رکابش
  • اگر در مطبخت نامست عنبر
    شوي در آسيا کافور پيکر
  • گشاده پاي در ميدان عهدش
    گرفته رقص در پايان مهدش
  • نواها مختلف در پرده سازي
    نوازش متفق در جان نوازي
  • ليلي و مجنون نظامي

  • در مهر چو آفتاب ظاهر
    در کينه چو روزگارقاهر
  • گنج دو جهان در آستينم
    در دزدي مفلسي چه بينم
  • شيران سياه در دريدن
    ديوان سپيد در دويدن
  • کاي در عرب از بزرگواري
    در خورد سري و تاجداري
  • نايافته در زبانش افکند
    در سرزنش جهانش افکند
  • از در طلبان آن خزانه
    دلاله هزار در ميانه
  • اي در نظر تو جانفزائي
    در سکه تو جهان گشائي
  • در سير نشان سوسني هست
    ريحان نشود وليک در دست
  • ديرينه غمي که در دلش بود
    در مرسله سخن برآمود
  • ناليد چنانکه در سحر چنگ
    افتاد چنانکه شيشه در سنگ
  • خونابه ز ديده گاه گشادند
    در پاي فتاده در فتادند
  • در عالم اگرچه سست خيزيم
    در کوچگه رحيل تيزيم
  • در عالم عشق گشته چالاک
    در خواندن شعرها هوسناک
  • در جستن آن غريب دلتنگ
    در باديه راند چند فرسنگ
  • وامروز که در نقاب خاکست
    هم در هوس تو دردناکست
  • در حلقه آن حظيره افتاد
    کشتيش در آب تيره افتاد
  • هفت پيکر نظامي

  • در بدايت بدايت همه چيز
    در نهايت نهايت همه چيز
  • سرعت عقل در جهانگردي؟
    جنبش روح در جوانمردي؟
  • هنرآموز کز هنرمندي
    در گشائي کني نه در بندي
  • ذنب آورده روي در زحلش
    وآفتاب اوفتاده در حملش
  • از يکي تخته حرف خواندندي
    در يکي بزم در فشاندندي
  • نوخطي در نشانده در کمرش
    غاليه خط کشيده بر قمرش
  • پاي بيگانه در ميان آمد
    شورشي تازه در جهان آمد
  • آفتابي در اوج خويش بلند
    در قران با عطاردش پيوند
  • ديد نزهتگهي گران پايه
    سبزه در سبزه سايه در سايه
  • زانکه در کارنامه سمنار
    ديد در شرح هفت پيکر کار
  • هفت کشور تمام در عهدش
    دختر هفت شاه در مهدش
  • ماهيان در ميان چشمه آب
    چون درمهاي سيم در سيماب
  • در کنيزان خود نهاني ديد
    آنکه در خورد مهرباني ديد
  • ماهيي را در آبگير افکند
    رطبي در ميان شير افکند
  • وابر کو شيرگون و در فامست
    در مزاجش رطوبتي خامست
  • در آن باره کاسماني بود
    چون در آسمان نهاني بود
  • يافتش چون شکفته گلزاري
    در کجا؟ در خرابتر غاري
  • شکر امرود در شکر خندي
    عقد عناب در گهر بندي
  • شاخ در شاخ زيور افکنده
    زيورش در زمين سر افکنده
  • آب در زير سروهاي جوان
    سبزه در گرد آبهاي روان
  • مرغ در مرغ برکشيده نوا
    ارغنون بسته در ميان هوا