نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان سنايي
اي دريغا آن پريرو از نهيب چشم بد
سوسن آزاده را
در
زير سيسنبر کند
هر که از تصديق دل
در
خويشتن کافر شود
بي خلافي صورت ايمانش دلخواهي کند
ساحري دان مر سنايي را که او
در
کوي عقل
عشقبازي با خيال ترک خرگاهي کند
رهيست عشق کشيده ميان درد و دريغ
طلب
در
او صفت بي خودي مثال کند
نصيب خلق يکي خندقي پر از شهوت
در
او مجاز و حقيقت همي جدال کند
حديث
در
دهن او تو گوييي که مگر
وجود با عدم از لذت اتصال کند
زهي بتي که به خوبي خويش
در
نفسي
هزار عاشق چون من فر و جوال کند
عاشق و يار يار بايد بود
در
همه کار يار بايد بود
روز و شب ز اشک چشم و گونه زرد
در
و دينار يار بايد بود
گاه و بي گاه
در
فراق و وصال
مست و هشيار يار بايد بود
چون سنايي هميشه
در
بد و نيک
صاحب اسرار يار بايد بود
گويي که درو پاي عزيزان همه سر بود
راهي که
در
وصل نکويان همه جان بود
ز آفتابم عجب آيد که کند دعوي نور
در
سرايي که درو تابش روي تو بود
در
ترازوي قيامت ز پي سختن نور
صد من عرش کم از نيم تسوي تو بود
در
راه من نهاد نهان دام مکر خويش
آدم ميان حلقه آن دام دانه بود
گفتند مالکان که نکردي تو سجده اي
چون کردمي که با منش اين
در
ميانه بود
اي نگارين چند فرمايي شکيبايي مرا
با غم عشقت کجا
در
دل شکيبايي بود
شد دلم صفرايي از دست فراق اين جمال
آنکه صفرايي نشد
در
عشق سودايي بود
از سخنهاي سنايي سير کي گردند خود
جز کسي کو
در
ره تحقيق بينايي بود
در
غم هجران و تيمار جدايي جان من
گاه چون ذوالکفل گردد گاه چون ذوالنون شود
تا تو
در
حسن و ملاحت همچنان ليلي شدي
عاشق مسکينت اي دلبر همي مجنون شود
چون سنايي مدحتت گويد ز روي تهنيت
لفظ اسرار الاهي
در
دلش معجون شود
اي ساقي سمنبر
در
ده تو باده تر
زيرا صبوح ما را «هل من مزيد» بايد
از بوستان رحمت حالي کرانه جوييد
چون
در
سراي همت مي آرميد بايد
از گفتن عبارت گر عبرتي نگيري
در
گردن اشارت معني گزيد بايد
صفحه قبل
1
...
2392
2393
2394
2395
2396
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن