167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان سنايي

  • گر ماه هلال آيد در نعت کسوفست
    ور تير وصال آيد بر بسته کمانست
  • نظم گهر معني در ديده دعوي
    چون مردمک ديده درين مقله نهانست
  • در راه فنا بايد جانهاي عزيزان
    کاين شعر سنايي سبب قوت جان است
  • راه فقرست اي برادر فاقه در وي رفتنست
    وندرين ره نفس کش کافر ز بهر کشتنست
  • نفس اماره و لوامه ست و ديگر ملهمه
    مطمئنه با سه دشمن در يکي پيراهنست
  • از در دروازه لا تا به دارالملک شاه
    هفهزار و هفصد و هفتاد راه و رهزنست
  • شور در شهر فگند آن بت زنارپرست
    چون خرامان ز خرابات برون آمد مست
  • پرده راز دريده قدح مي در کف
    شربت کفر چشيده علم کفر به دست
  • گاه در خاک خرابات به جان باز نهاد
    خاکيي را که ازين خاک شود خاک پرست
  • بر در کعبه طامات چه لبيک زنيم
    که به بتخانه نيابيم همي جاي نشست
  • در کوي ما که مسکن خوبان سعتريست
    از باقيات مردان پيري قنلدريست
  • در حق اتحاد حقيقت به حق حق
    چون تو نه اي حقيقت اسلام کافريست
  • چون اناالله در بيابان هدي بشنيده اي
    پس هراسيدن ز چوبي همچو ثعبان شرط نيست
  • هر که در راه عشق صادق نيست
    جز مرايي و جز منافق نيست
  • آنکه در راه عشق خاموش ست
    نکته گويست اگر چه ناطق نيست
  • آه سرد و سرشگ و گونه زرد
    هر سه در عشق بي حقايق نيست
  • دل به عشق زنده در تن مرد
    مرده باشد دلي که عاشق نيست
  • عشق در ظاهر حرامست از پي نامحرمان
    زان که هر بيگانه اي شايسته اين نام نيست
  • خوردن مي نهي شد زان نيز در ايام ما
    کاندرين ايام هر دستي سزاي جام نيست
  • تا نيفتد بر اميد عشق در دام هوا
    کاين ره خاصست اندر وي مجال عام نيست
  • در مقام وجود و منزل کشف
    چوني و چندي و چرايي نيست
  • تو يکي گرد دل برآري و ببين
    در دل تو غم دوتايي نيست
  • از باده چنان مرا بيازرد
    کز سر بگرفت و در ميان داد
  • سحرگه صعب تر باشد مرا هجران آن دلبر
    که جادو بندهاي سخت در وقت سحر بندد
  • بنماي به من کسي که او چون من
    در کوي مقامري مقر دارد