نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.
ديوان سنايي
باز بيرون تاز
در
ميدان عقل و عافيت
آن سيه پوشان کفر انگيز ايمان سوز را
سر برآوردند مشتي گوشه گشته چون کمان
باز
در
کار آر نوک ناوک کين توز را
آينه بر گير و بنگر گر تماشا بايدت
در
ميان روي نرگس بوستان افروز را
آتش عشق سنايي تيز کن اي ساقيا
در
دهيدش آب انگور نشاط انگيز را
هر چه اسبابست آتش
در
زن و خرم نشين
بدره ناداشتي به روز رستاخيز را
در
زير لگد بکوب چون مردان
اين طارم زرق پوش ازرق را
در
تخته اول ار بنوشتي
بي شکل حروف علم مطلق را
کم زان باري که
در
دوم تخته
چون نسخ کني خط محقق را
شعر تر مطلق سنايي خوان
آتش
در
زن حديث مغلق را
ساقيا داني که مخموريم
در
ده جام را
ساعتي آرام ده اين عمر بي آرام را
در
وصالت بودم از صفرا و از سودا تهي
کرد هجران تو صفرايي و سودايي مرا
زود
در
گردنم فگن دلقي
برکش اين رومي و بهايي را
اشهب صبح
در
گريزد از شرم
چون بجنبد ز ابلق تو دوالا
اي همه خوبي
در
آغوش شما
قبله جانها بر و دوش شما
کار ما کردست
در
هم چون زره
جوشن مشکين پر جوش شما
صد چو او
در
عاشقيها باشدي
همچو او حيران و مدهوش شما
حلقه چون دارند بر چشمش جهان
اي سنايي حلقه
در
گوش شما
اي ز عشقت روح را آزارها
بر
در
تو عشق را بازارها
فتنه را
در
عالم آشوب و شور
با سر زلفين تو اسرارها
اي از بنفشه ساخته بر گل مثالها
در
آفتاب کرده ز عنبر کلالها
ما باز دگر باره برستيم ز غمها
در
باديه عشق نهاديم قدمها
اسباب صنمهاست چو احرام گرفتيم
در
شرط نباشد که پرستيم صنمها
بردوش غايه کش او زهره مي رود
چون کيقباد و قيصر پانصدش
در
رکيب
بسترد و گفت چون که سنايي همه ز جهل
بنبشت
در
هواي غم عشق صد کتيب
بس بود اين باد سرد باده نخواهم
کش دل مسکين به دام ذره
در
آويخت
صفحه قبل
1
...
2387
2388
2389
2390
2391
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن