نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.16 ثانیه یافت شد.
مثنوي معنوي
کشته اي و خونشان
در
گردنت
تا چه آيد بر تو زين خون خوردنت
گفت خواري قيامت صعب تر
گر نداري پاس من
در
خير و شر
گفت الحق سخت استا جادوي
که
در
افکندي به مکر اينجا دوي
خلق يک دل را تو کردي دو گروه
جادوي رخنه کند
در
سنگ و کوه
ور تو
در
کشتي روي بر يم روان
ساحل يم را همي بيني دوان
گاو
در
بغداد آيد ناگهان
بگذرد او زين سران تا آن سران
هر زمان مبدل شود چون نقش جان
نو به نو بيند جهاني
در
عيان
هين بيا بيني ببين اين خوب را
نيست
در
خور بيني اين مطلوب را
منگر از خود
در
من اي کژباز تو
تا يکي تو را نبيني تو دوتو
چشم را چشمي نبود اول يقين
در
رحم بود او جنين گوشتين
سنگ ريزه گر نبودي ديده ور
چون گواهي دادي اندر مشت
در
در
قيامت اين زمين بر نيک و بد
کي ز ناديده گواهيها دهد
در
خور سر بد و طغيان تو
تا بداني کوست درخوردان تو
وآن طبيب و آن منجم
در
لمع
ديد تعبيرش بپوشيد از طمع
گفت دور از دولت و از شاهيت
که درآيد غصه
در
آگاهيت
تو هلا
در
بندها را سخت بند
چندگاهي بر سبال خود بخند
تو ستيزه روتري يا آن ثمود
که نيامد مثل ايشان
در
وجود
کي کژي کردي و کي کردي تو شر
که نديدي لايقش
در
پي اثر
تا درو اشکال غيبي رو دهد
عکس حوري و ملک
در
وي جهد
تيره کردي زنگ دادي
در
نهاد
اين بود يسعون في الارض الفساد
بر مشوران تا شود اين آب صاف
واندرو بين ماه و اختر
در
طواف
قعر جو پر گوهرست و پر ز
در
هين مکن تيره که هست او صاف حر
ز آهن تيره بقدرت مي نمود
واقعاتي که
در
آخر خواست بود
هم چو آن زنگي که
در
آيينه ديد
روي خود را زشت و بر آيينه ريد
گه ندا مي آمدت از هر جماد
تا ابد فرعون
در
دوزخ فتاد
هين مکن زين پس فراگير احتراز
که ز بخشايش
در
توبه ست باز
تا ز مغرب بر زند سر آفتاب
باز باشد آن
در
از وي رو متاب
آن همه گه باز باشد گه فراز
وآن
در
توبه نباشد جز که باز
هين غنيمت دار
در
بازست زود
رخت آنجا کش به کوري حسود
بوک از تاثير جوي انگبين
شهد گردد
در
تنم اين زهر کين
آنچنان که از عکس دوزخ گشته ام
آتش و
در
قهر حق آغشته ام
اين علل هايي که
در
طب گفته اند
دور باشد از تنت اي ارجمند
مرگ جو باشي ولي نه از عجز رنج
بلک بيني
در
خراب خانه گنج
پس
در
آتش افکني اين دانه را
پيش گيري پيشه مردانه را
اين کري را مدت او تا اجل
تا درين مدت کني
در
وي عمل
در
الهي نامه بس اندرز کرد
که بر آر دودمان خويش گرد
بيشتر زان ملک که اکنون داشتي
کان بد اندر جنگ و اين
در
آشتي
آنک
در
جنگت چنان ملکي دهد
بنگر اندر صلح خوانت چون نهد
آن کرم که اندر جفا آنهات داد
در
وفا بنگر چه باشد افتقاد
رنگ و بو
در
پيش ما بس کاسدست
ليک تو پستي سخن کرديم پست
نه کمي
در
شهوت و طمث و بعال
که زنان را آيد از ضعفت ملال
احمد آخر زمان را انتقال
در
ربيع اول آيد بي جدال
بس عنايتهاست متن اين مقال
زود
در
ياب اي شه نيکو خصال
هم
در
آن مجلس که بشنيدي تو اين
چون نگفتي آري و صد آفرين
اين سخن
در
گوش خورشيد ار شدي
سرنگون بر بوي اين زير آمدي
ظاهرش گم گشت
در
دريا و ليک
ذات او معصوم و پا بر جا و نيک
هين بده اي قطره خود را بي ندم
تا بيابي
در
بهاي قطره يم
هين بده اي قطره خود را اين شرف
در
کف دريا شو آمن از تلف
هين که يک بازي فتادت بوالعجب
هيچ طالب اين نيابد
در
طلب
تو سزايي
در
همان رنج و بلا
نعمت و اقبال کي سازد ترا
صفحه قبل
1
...
2385
2386
2387
2388
2389
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن