167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

جمشيد و خورشيد ساوجي

  • ميان ياسمين و نسترن در
    بلورين برکه اي چون حوض کوثر
  • چو پيري زاده از مادر شکوفه
    زبان بنهاده سوسن در شکوفه
  • به سروي اين غزل مي خواند بلبل
    سحرگه در مقام نغز با گل:
  • لاله زر آتشي است ناسره اش در ميان
    لاجرم آن قيمتش نيست به بازار گل
  • قوس قزح در هوا تا سر پرگار زد
    دايره لعل گشت نقطه پرگار گل
  • در چمني کآن صنم جلوه دهد حسن را
    خار عجب گر کشد بار دگر بار گل
  • ملک با لشکري افزون ز باران
    فرود آمد در آن خرم بهاران
  • سواري ديد بر شبرنگي از دور
    چو در تاريکي شب شعله نور
  • در آن گلزار عمر افزاي مهتاب
    ملک با ياوران بر گوشه آب
  • گل خندان به زير پر گرفتش
    گشاد آغوش و خوش در بر گرفتش
  • ندانم تا کي اي عمر گرامي
    چنين تو در سفر فرسوده ماني
  • مه و خور گرچه در بر داري از من
    نديدي هيچ برخورداري از من
  • تو چون زلف ار نبودي فتنه بر روم
    چرا گشتي چنين سرگشته در روم
  • از ديده دلم روز وداعش نگران شد
    با قافله اشک در افتاد و روان شد
  • ز شمعت شعله اي در هر که گيرد
    چراغ روشنش هرگز نميرد
  • در آن روز وداع آن ماه خوبان
    لبم بر لب نهاد و گفت نرمک
  • همه شب با دو تن افسر در آن دشت
    تماشا را بدان مهتاب مي گشت
  • چو مادر را بديد از دور بشناخت
    صنم خود را به بيدستان در انداخت
  • غمت در دامن جان من آويخت
    درين سودا ز خواب خوش برانگيخت
  • مرا ديدارش امشب در خيالست
    زنان را يک نظر ديدن حلالست
  • شبست اکنون و از شب رفته يک بهر
    رهي دورست ازين جا تا در شهر
  • خروش کره ناي و گردش گرد
    به گردون در زحل را کور و کر کرد
  • به جاي ساعد سيمين خورشيد
    حمايل کرد در بر تيغ جمشيد
  • چو کوه افشرد بر قلب سپه پاي
    که در قلب همه کس داشت او جاي
  • چو خنجر در سر افشاني دليران
    علم وار، آستين افشاند بر جان