نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
جمشيد و خورشيد ساوجي
ملک پر کينه شد از گفت مهراب،
به نزد افسر آمد رفته
در
تاب
نداري با هواداران ارادت
مگر
در
چين چنين بوده ست عادت؟
چو مجلس گرم گشت از آتش مي
شکر
در
اهل خود زد آتش ني
ملک را ياد آن شب آتش افروخت
به شهناز اين رباعي را
در
آموخت
وقت سحر از باغ بهشت آمد باد
آورد گلي و
در
کنارم بنهاد
چون زلف صنم نهاده بودم دامي
ماهي بگذار آمد و
در
دام افتاد
بي گل رويت ندارد رونقي بستان ما
بي حضورت هيچ نوري نيست
در
ايوان ما
در
فراقش چيست يارب زندگاني را سبب
سخت رويي فلک، يا سستي پيمان ما؟
خطت هر روز رسمي نو
در
آرد
به خون من براتي ديگر آرد
کشد لشکر ز چين زلف بر روم
سپاه شب به گرد مه
در
آرد
ز هندستان زلفت طوطي آمد
که
در
منقار تنگ شکر آرد
به شوخي سر برآوردست مگذار
خطت را گر بدينسان سر
در
آرد
زبان بگشاد و
در
بر افسانه افشاند
به وصف افسر اين مطلع فرو خواند
اي
در
سواد شام دو زلفت هزار چين
تا حد نيمروز کشيدست شام تو
ملک بنهاد سر
در
پاي افسر
بدو گفت اي سر من جاي افسر
دلم را داشتن
در
بند تا چند؟
برون آور دل من از چه بند»
جهان بانو نهاد انگشت بر چشم
بدو گفت: «اي بجاي نور
در
چشم،
دل و جان
در
تن از بهر تو دارم
به جان و دل همه کارت برآرم »
به نازش
در
کنار آورد افسر
نهادش بوسه ها بر چشم و بر سر
آنکه ياقوت لبش
در
نظر تست مدام
شکرين پسته از نقل مدام تو شود
چو
در
دژ شد به نزد آن شکر لب
مهي را يافت همچون ماه يک شب
چو جسم ناتوانش چم بيمار
چو چشمه چشم هايش رفته
در
غار
به تندي گفت: «اي بد مهر مادر،
مرا بهر چه افکندي
در
آذر؟
چو من نه رستم و سامم به هر حال
چرام افکنده اي
در
کوه چون زال؟
گل آمد
در
عماري سوي بستان
مه هودج نشين اندر شبستان
صفحه قبل
1
...
2380
2381
2382
2383
2384
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن