167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

جمشيد و خورشيد ساوجي

  • سر زلف دل آشوبت بگيرم
    به سوداي تو در پاي تو ميرم
  • چو در دل نقش زلف يار گردد
    دلم ز آزار جان بيمار گردد
  • به چشمم در غم آن نرگس شنگ
    جهان گاهي سيه باشد گهي تنگ
  • بر خاک کوي دوست که ماليد رو چو من
    کآن خاک در رخش اثر کيميا نکرد؟
  • حديث گرمش از ني آتش افروخت
    دمي خوش در گرفت و خشک وتر سوخت
  • درون بر کوه بربط ساز و ني زن
    شده خلق انجمن در کوي و بر زن
  • شد از آوازشان در پرده ناهيد
    رسيد آوازه ايشان به خورشيد
  • بر آن صوت شکر شهناز زد چنگ
    عقاب عشق در شهناز زد چنگ
  • در فراق تو چو بر نامه نهم نوک قلم
    از نهاد قلم و نامه برآيد فرياد
  • همه روز آه بودي غمگسارش
    همه شب اشک بودي در کنارش
  • گهي در خون کشيدي رخ چو ساغر
    گهي لب را گزيدي همچو شکر
  • چو با آواز ايشان خوش برآمد
    زماني از در شادي درآمد
  • شبست اي مطربان امشب بسازيد
    دل شه را به صوتي در نوازيد
  • صنم در پرده دل راز مي گفت
    به نظم اين قصه با شهناز مي گفت:
  • گل اندام از قلم شکر روان کرد
    معاني در بيان خط روان کرد
  • برآورد آب حيوان از سياهي
    مرکب شد روان در چشم ماهي
  • ليال الهجر طالت يا حبيبي
    تو باري چوني آخر در غريبي؟
  • دو گل بوديم خوش در گلستاني
    نديم ما چو بلبل دوستاني
  • رفيقاني لطيف و خوب ديدار
    چو مرواريد در يک سلک هموار
  • مرا غير از خيالت کوست بر سر
    نيايد آشنايي در برابر
  • مرو در غم، که غم آمد فراهم
    که اندوه است و شادي هر دو با هم
  • مخورانده که اندوهت ز عسرست
    که در پيش و پس عسري دويسرست
  • اي باد صبحگاهي بادا فدات جانم
    در گوش آن صنم گو اين نکته از زبانم
  • آري گرت بيابم روزي بکام يابم
    ورنه چنانکه داني در درد دل بمانم
  • بگو او را اگر داري سر ما
    بيا امشب گذر کن بر در ما