167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

جمشيد و خورشيد ساوجي

  • نگردد پايه رکن حرم پست
    اگر در حلقه اش مستي زند دست »
  • نشسته با قدح خورشيد سرمست
    مهي در دست و خورشيديش پا بست
  • درآمد گرم خورشيدي ز افلاک
    به پيشش جرعه وار افتاد در خاک
  • کسي را کاين تصور در سر آيد
    مرآن ديوانه را زنجير بايد
  • ملک را بود در رفتن حجيبي
    نبودش هم به نارفتن شکيبي
  • سمن بويش به نرمي باز پرسيد
    ز روي لطف در رويش بخنديد
  • گهي بر روي نسرين بوسه دادي
    گهي در پاي سروش سر نهادي
  • محب گر نقش بر ديوار بيند
    در او نقش جمال يار بيند
  • کشي چادر شبي چون غنچه بر سر
    گدازي بلبلان را رنجه بر در
  • رها کن، چيست چندان خواب بر خواب
    چه خواهي ديد غير از خواب در خواب؟
  • شوق مي ام نيمه شب بر در خمار برد
    بوي گلم صبحدم بر صف گلزار برد
  • ناله چنگ مغان آمد و گوشم گرفت
    بيخودم از صومعه بر در خمار برد
  • همچو گلم مدتي عشق در آتش نهاد
    عاقبت آب مرا بر سر بازار برد
  • ميان شب فروغ فر شاهي
    چو نور ديده تابان در سياهي
  • به نوک غمزه دامنهاي در سفت
    به زاري دامنش بگرفت و مي گفت
  • دلش کرد آرزوي تنگ شکر
    گرفت آن شکرين را تنگ در بر
  • خضر بر چشمه نوشين گذر کرد
    در آن تاريکي آب زندگي خورد
  • بجز بوسي نجست از دلستان هيچ
    کناري بود ديگر در ميان هيچ
  • چو شد مشهور در شهر اين حکايت
    به افسر باز گفتند اين روايت
  • برآمد ابر و باراني فرو کرد
    درآمد سيل و طوفاني در آورد
  • ملک جمشيد جان انداخت در سرو
    همائي آشياني ساخت بر سرو
  • به چشم خويش مي بينم که هستي
    که باشد در سرت سوداي مستي »
  • چو ابرو روي حاجب را سيه کرد
    چو زلفش سلسله در گردن آورد
  • به کوهي در حصاري داشت افسر
    که با گردون گردان بود همبر
  • چمن پرورد گلبرگ بهاري
    چو گل در غنچه شد ناگه حصاري