نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
جمشيد و خورشيد ساوجي
خطي بر لاله از عنبر کشيده
به خوبي لاله را خط
در
کشيده
در
آن مهتاب چشم انداخت بر شاه
نظر فرقي نکرد از شاه تا ماه
همي گرديد و چشمش خواب مي جست
خيال خواب خوش
در
آب مي جست
به پاي خود چو دولت بر
در
آمد
سبک خواب گرانش بر سر آمد
کلاله ات ز کنار تو ساخته بالين
ز برگ گل زده خرگاه و
در
ميان خفته
کشيده بر چمني سايه باني از ابرو
دو ترک مست تو
در
زير سايبان خفته
چشم مخمور تا تو
در
خواب مستي خفته است
از خمار چشم مستت عالمي آشفته است
ديده باريک بينم
در
شب تاريک هجر
بسکه بر ياد لبت درهاي عمان سفته است
برو، ماها، به کوي او فرو شو
بيا اي شمع و
در
پايش سرانداز
هوا چون ساغر آب روي ما ريخت
ز لعلت آتشي
در
ساغر انداز
چو گل گر صحبتم مي خواهي از جان
به شب
در
زير پهلو بستر انداز
همان دم چنگ را بنواخت ناهيد
ادا کرد اين غزل
در
وصف خورشيد:
ملک
در
خواب صوت چنگ بشنيد
چو باد صبحدم بر خود بخنديد
گلرخان چمن از دوش صبوحي زده اند
چشم نرگس ز چه
در
عين خمارست امشب
دريد از درد و حسرت جامه
در
بر
همي ناليد و مي زد دست بر سر
چو مي شد تلخ بر من زندگاني
چو گل بر باد رفتم
در
جواني
مرا چون ناي ننوازي به کامي
ز ني هر دم چو چنگم
در
مقامي
هزاران بيضه پنداري کزين طاق
فرو افتاد و ريزان شد
در
آفاق
گرفت آفاق را يکسر سپيده
عيان شد زرده خور
در
سپيده
عجب کان سرو قد از جا نرفته است
چو گل خار غمش
در
پا نرفته است
فرو رفت از هوايت پاي
در
گل
بدين جانب هوايش کرد مايل
به گيتي کو خرد را بود پابند
به ميدان رزش ساقي
در
افکند
بهار افروز اين شعر بهاري
ادا مي کرد
در
صوت هزاري
به ساقي گفت: «جام مي
در
انداز
اساس عقل دستوري برانداز
از اين شادي نگنجيدند
در
پوست
که چون گل داشتندش بهر زر دوست
صفحه قبل
1
...
2372
2373
2374
2375
2376
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن